- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۰۹
- بازدید: ۱۱۵۸
- شماره مطلب: ۱۹۶۹
-
چاپ
گریستم
دیشب برای خاطر مولا گریستم
بر زخمهای پرپر آقا گریستم
با «یا حسین»های دلم دم گرفتهام
وقتی به زیر خیمۀ مولا گریستم
اشکم چکید روی غزلهای تازهام
آتش گرفت قلب غزل تا گریستم
کم مانده بود تا ز غمش کم بیاورم
دیدم تمام آینهها را گریستم
از صبر بینهایت زینب دلم شکست
تا دست کم به وسعت دریا گریستم
زهرا هنوز داغ تو را گریه میکند
زانو زدم برابر زهرا گریستم
شاعر نشست شام غریبان گرفت و گفت:
شمعم، به یاد غربت آقا گریستم
-
صاحب غمها
آمد محرم، صاحب غمها کجایی؟
ای داغدار اشک و ماتمها کجایی؟
ای خسته از انبوه آدمها کجایی؟
اصلا بگو آقا محرمها کجایی؟
-
«انّمایی» دوباره نازل شد
نیزهدارت به من یتیمی را، داشت از روی نی نشان میداد
زخم هرچه گرفت جان مرا، هر نگاهت به من که جان میداد
تو روی نیزه هم اگر باشی، سایهات همچنان روی سر ماست
ای سر روی نیزه! ای خورشید! گرمیت جان به کاروان میداد -
بیبرادر
دو دست سبز او در آب میخورد
مگر او بیبرادر آب میخورد؟
به لبخند گل ششماهه سوگند
عطش، از آتشِ «در» آب میخورد
-
بیبدیل
اگر لبتشنه اما بیبدیل است
زلال عشق را تنها دلیل است
شفاعت را به دستش میسپارند
که او از جانب زهرا وکیل است
گریستم
دیشب برای خاطر مولا گریستم
بر زخمهای پرپر آقا گریستم
با «یا حسین»های دلم دم گرفتهام
وقتی به زیر خیمۀ مولا گریستم
اشکم چکید روی غزلهای تازهام
آتش گرفت قلب غزل تا گریستم
کم مانده بود تا ز غمش کم بیاورم
دیدم تمام آینهها را گریستم
از صبر بینهایت زینب دلم شکست
تا دست کم به وسعت دریا گریستم
زهرا هنوز داغ تو را گریه میکند
زانو زدم برابر زهرا گریستم
شاعر نشست شام غریبان گرفت و گفت:
شمعم، به یاد غربت آقا گریستم