- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۰۹
- بازدید: ۳۰۲۲
- شماره مطلب: ۱۹۲۸
-
چاپ
تنگی که شکست
چشمان تری پر شده از چشم به راهی
دنبال چهار آینۀ سبز الهی
دنبال چهار اختر گمگشته دویده است
هر نیمه شب تار به آن سوی سیاهی
بانوی مدینه خبر آورده نسیمی
از خط به خط چند ورق پارۀ کاهی
از مشک نجیبی که پر از اشک زمین شد
از یک غم پنهان شدۀ لایتناهی
تنگی که شکست و دل تَنگی که ترک خورد
افتاد کنارش لب دریاچه، دو ماهی
گفتند خزان شد همۀ باغ به یک باد
اما به تقاص دل خون چه گناهی؟
پر میکشد از کوفه شبانه به هوایت
با روضۀ جانسوز تو هر کفتر چاهی
بد نیست بیفتیم به یاد دل زهرا
از گوشۀ چشمان ترت گاه به گاهی
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
تنگی که شکست
چشمان تری پر شده از چشم به راهی
دنبال چهار آینۀ سبز الهی
دنبال چهار اختر گمگشته دویده است
هر نیمه شب تار به آن سوی سیاهی
بانوی مدینه خبر آورده نسیمی
از خط به خط چند ورق پارۀ کاهی
از مشک نجیبی که پر از اشک زمین شد
از یک غم پنهان شدۀ لایتناهی
تنگی که شکست و دل تَنگی که ترک خورد
افتاد کنارش لب دریاچه، دو ماهی
گفتند خزان شد همۀ باغ به یک باد
اما به تقاص دل خون چه گناهی؟
پر میکشد از کوفه شبانه به هوایت
با روضۀ جانسوز تو هر کفتر چاهی
بد نیست بیفتیم به یاد دل زهرا
از گوشۀ چشمان ترت گاه به گاهی