- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۱۵
- بازدید: ۴۰۷۳
- شماره مطلب: ۱۸۳۹
-
چاپ
زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
به ابالفضل سپردم که کنارت باشد
درد دلهام برای تو حسین بسیار است
بستهام بار سفر چشم به راهم یار است
خوشی عمر مرا بود به نُه سال فقط
بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است
ابن ملجم به خیالش که مرا کُشت ولی
قاتل اصلی من ضرب در و مسمار است
حسن از کوچه چه دیده است که لکنت دارد
که هنوزم که هنوز است دلش بیمار است
به ابالفضل سپردم که کنارت باشد
او گرفتار تو و در همه جا غمخوار است
بیشتر از همه دلواپس زینب هستم
که به هر شهر اسیرِ سرِ هر بازار است
زیور آلات به همراه مبر کرب و بلا
اُلفت مردم کوفه به طلا بسیار است
-
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر
از همان لحظه که بر فرق تو شمشیر آمد
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد
-
مرحمت مادر
قبلهام روى تو و خانۀ تو جاى من است
یاحسین ورد زبان من و لبهاى من است
مرده آرند به هر مجلس تو ، زنده شود
محفل روضۀ تو وادى سیناى من است
-
صحبت از شیر شد و رفت دلم کرب وبلا
نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر
از همان لحظه که بر فرقِ تو شمشیر آمد
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد
-
زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان
لرزه انداخت ز پا تا به سرم، مهدی جان
به لب خشک پدر آب گوارا برسان
که من از سوز عطش شعلهورم، مهدی جان
زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
به ابالفضل سپردم که کنارت باشد
درد دلهام برای تو حسین بسیار است
بستهام بار سفر چشم به راهم یار است
خوشی عمر مرا بود به نُه سال فقط
بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است
ابن ملجم به خیالش که مرا کُشت ولی
قاتل اصلی من ضرب در و مسمار است
حسن از کوچه چه دیده است که لکنت دارد
که هنوزم که هنوز است دلش بیمار است
به ابالفضل سپردم که کنارت باشد
او گرفتار تو و در همه جا غمخوار است
بیشتر از همه دلواپس زینب هستم
که به هر شهر اسیرِ سرِ هر بازار است
زیور آلات به همراه مبر کرب و بلا
اُلفت مردم کوفه به طلا بسیار است