- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۲۲
- بازدید: ۵۶۸۴
- شماره مطلب: ۱۸۲۵
-
چاپ
پیش حسین، حرف کفن با حسن مزن
ای بال و پر شکسته دم از پر زدن مزن
برخیز و حرف رفتن و غسل و کفن مزن
در بین نوحه خواندنت از مادرم، پدر!
حرف از وصال خویش و جدایی ز من مزن
میلرزم از شنیدن از مرگ گفتنت
حرفی کز آن به لرزه درآید بدن مزن
با من ز ماندن و ز نرفتن دمی بگو
دم این همه ز رفتن و راهی شدن مزن
صف بسته جمع جان به لبی، دیده باز کن
پلکی بزن، شرر به دل انجمن مزن
بسته ره نفس به من این روضههای باز
پیش حسین، حرف کفن با حسن مزن
-
بیا برگردیم
ای مرا دلبر و دلدار، بیا برگردیم
خیمه برپا مکن اینبار، بیا برگردیم
دم به دم دشمن تازهنفسی میآید
تا که فرصت بودای یار، بیا برگردیم
-
تماشا کن
الا! ای مه! که در پیشت، ندارد ماه، زیبایی
به محفل آمدی با سر که سازی محفل آرایی؟
به استقبال تو گر نامدم، ای باب! معذورم
که دنبال سرت از بس دویدم، نبْوَدم پایی
-
سنگ صبور
منم سنگ صبور لانهی عشق
که بودم خانهدار خانهی عشق
منم در بزم مظلومانهی عشق
سرود نغز و جاویدانهی عشق
-
بر سرم خاک، شاه بر خاک است
صبح تا عصر پیکر آورده
چه قدر جسم بی سر آورده
لیک با آنکه اصغر آورده
خستگی را ز پا درآورده
پیش حسین، حرف کفن با حسن مزن
ای بال و پر شکسته دم از پر زدن مزن
برخیز و حرف رفتن و غسل و کفن مزن
در بین نوحه خواندنت از مادرم، پدر!
حرف از وصال خویش و جدایی ز من مزن
میلرزم از شنیدن از مرگ گفتنت
حرفی کز آن به لرزه درآید بدن مزن
با من ز ماندن و ز نرفتن دمی بگو
دم این همه ز رفتن و راهی شدن مزن
صف بسته جمع جان به لبی، دیده باز کن
پلکی بزن، شرر به دل انجمن مزن
بسته ره نفس به من این روضههای باز
پیش حسین، حرف کفن با حسن مزن