مشخصات شعر

می‌خواست التماس دعا زینب از حسین

 

اَمَّن یُّجیبُ دور و برش فایده نداشت

امّیدواری پسرش فایده نداشت

 

با استخوانِ در گلو و خار چشم سوخت

دریا بر آتش جگرش فایده نداشت

 

از بس شکاف ضربت تیغش عمیق بود

مرحم برای زخم سرش فایده نداشت

 

رخساره زرد بود و ورم داشت پیکرش

افتاده بود بال و پرش فایده نداشت

 

از تاب درد پا به زمین می‌کشید آه

دارو به حال محتضرش فایده نداشت

 

آمد طبیب و گفت که فکرِ کفن کنید

حتی امید در نظرش فایده نداشت

 

از سوز زهر کمتر و کمتر به هوش بود

نه کاسه‌های دور و برش فایده نداشت

 

خون قطره قطره بند نمی‌آمد از سرش

بستند هر چه سخت‌ترش فایده نداشت

 

می‌خواست التماس دعا زینب از حسین

الغوث‌های چشم ترش فایده نداشت

 

می‌داد هر چه شانۀ بابا تکان چه سود

می‌زد صدا هرآنقدرش فایده نداشت

 

عباس هر چه زد به سر از غصه‌ای که دید

خون بر محاسن پدرش فایده نداشت

 

در پای در به گریه یتیمی به خواب رفت

هر قدر ماند منتظرش فایده نداشت

 

می‌خواست التماس دعا زینب از حسین

 

اَمَّن یُّجیبُ دور و برش فایده نداشت

امّیدواری پسرش فایده نداشت

 

با استخوانِ در گلو و خار چشم سوخت

دریا بر آتش جگرش فایده نداشت

 

از بس شکاف ضربت تیغش عمیق بود

مرحم برای زخم سرش فایده نداشت

 

رخساره زرد بود و ورم داشت پیکرش

افتاده بود بال و پرش فایده نداشت

 

از تاب درد پا به زمین می‌کشید آه

دارو به حال محتضرش فایده نداشت

 

آمد طبیب و گفت که فکرِ کفن کنید

حتی امید در نظرش فایده نداشت

 

از سوز زهر کمتر و کمتر به هوش بود

نه کاسه‌های دور و برش فایده نداشت

 

خون قطره قطره بند نمی‌آمد از سرش

بستند هر چه سخت‌ترش فایده نداشت

 

می‌خواست التماس دعا زینب از حسین

الغوث‌های چشم ترش فایده نداشت

 

می‌داد هر چه شانۀ بابا تکان چه سود

می‌زد صدا هرآنقدرش فایده نداشت

 

عباس هر چه زد به سر از غصه‌ای که دید

خون بر محاسن پدرش فایده نداشت

 

در پای در به گریه یتیمی به خواب رفت

هر قدر ماند منتظرش فایده نداشت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×