- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
- بازدید: ۱۱۳۷
- شماره مطلب: ۱۶۸۷
-
چاپ
بهانه
یک شب دلم بهانه کرب و بلا گرفت
قلبم شکست و دور و برش را خدا گرفت
پس پا شدم به نیت روضه، که ناگهان
دیدم بهشت آمد و دست مرا گرفت
ای زائری که میروی، آهستهتر برو!
شوق غم حسین، مرا هم فرا گرفت
اذن دخول خواندم و وارد شدم ولی
دیدم بهشت، گوشهای ازعرش جا گرفت
در مجلسی که جای رسولان وحی بود
هر کس نشست خلوت غار حرا گرفت
روضه شروع شد؛ همۀ عرش گریه کرد
حتی خدا دلش زغم کربلا گرفت
بالای عرش منبری از نور چیده شد
اقراء؛ که هر که خواند دلش ارتقا گرفت
از بین شاعران درش، محتشم که خواند
از دستهای سبز پیمبر عبا گرفت
شاعر نوشت بیتی و از دست مادری
یک شب برای هیئت خود کربلا گرفت
آن سر که روی دامن معراج جای داشت
آخر چه شد که جا به سر نیزهها گرفت
-
محرم
دنیا بدون روضۀ آقا جهنم است
یعنی بهار نوکری ما محرم است
شکر خدا که خرج عزای تو میشوم
روضه به کار و زندگی ما مقدم است
-
به گمانم که شبی پای عَلَم میمیرم
بنویسید شدم پیر اباعبدالله
نوکری پیر، به تعبیر اباعبدالله
بنویسید که از کودکیام تا حالا
بودهام پای به زنجیر اباعبدالله
-
حضرت عشق خانهات آباد
بسم رب تمام شاعرها
شاعرانی که از شما گفتند
بسم رب تمام ذاکرها
ذاکرانی که از شما گفتند
بهانه
یک شب دلم بهانه کرب و بلا گرفت
قلبم شکست و دور و برش را خدا گرفت
پس پا شدم به نیت روضه، که ناگهان
دیدم بهشت آمد و دست مرا گرفت
ای زائری که میروی، آهستهتر برو!
شوق غم حسین، مرا هم فرا گرفت
اذن دخول خواندم و وارد شدم ولی
دیدم بهشت، گوشهای ازعرش جا گرفت
در مجلسی که جای رسولان وحی بود
هر کس نشست خلوت غار حرا گرفت
روضه شروع شد؛ همۀ عرش گریه کرد
حتی خدا دلش زغم کربلا گرفت
بالای عرش منبری از نور چیده شد
اقراء؛ که هر که خواند دلش ارتقا گرفت
از بین شاعران درش، محتشم که خواند
از دستهای سبز پیمبر عبا گرفت
شاعر نوشت بیتی و از دست مادری
یک شب برای هیئت خود کربلا گرفت
آن سر که روی دامن معراج جای داشت
آخر چه شد که جا به سر نیزهها گرفت