- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۲۷
- بازدید: ۱۸۸۴
- شماره مطلب: ۱۶۷۵
-
چاپ
کوتاه سروده
گم شد ز لبان خشک دریا لبخند
شد تلخ به کام همۀ گلها قند
گم شد ز لبان خشک دریا لبخند
هفتاد و دو روز و شب شفق شد، آخر
خون دل آسمان نمیآمد بند
-
آبروداری
چشم اگر امسال را هم آبروداری کند
گریه میخواهد مرا از هرچه خود، عاری کند
هرکسی اینجا هنر کرده است، با اشک آمده است
کاش پلک از این هنرها پردهبرداری کند
-
راه عاشقی
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
سر پیری عجب شوری است در چشمانت ای مومن!
جوان بودن به ظاهر نیست، باید دل جوان باشد
-
امام پریها
حیا به دست تو آموخت دلبریها را
و آمدی که امامت کنی پریها را
بیا ببین زنی از نسل کربلا، زینب
چنان تو کرده ادا حقّ خواهریها را
خطیب خطبۀ غربت، رضای خفته به قم
بگیر دست دل پای منبریها را
-
قشلاق عشق
ای از تبار عاطفه ضامن شو، از چنگ هر چه حادثه آهو را
قشلاق عشق کوی بهارانت، ای جَلد کرده هر چه پرستو را
ماه شب چهارده عصمت، در چاه رفته یوسف سامرّا
دنیا تمام دیدۀ یعقوب است، از عالمی دریغ مکن سو را
کوتاه سروده
گم شد ز لبان خشک دریا لبخند
شد تلخ به کام همۀ گلها قند
گم شد ز لبان خشک دریا لبخند
هفتاد و دو روز و شب شفق شد، آخر
خون دل آسمان نمیآمد بند
گم شد ز لبان خشک دریا لبخند