- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۰۸
- بازدید: ۱۲۰۳
- شماره مطلب: ۱۵۴۰
-
چاپ
مشخصات شعر
کوتاه سروده
حرم با تو زمین افتاد عباس
زمین خوردن تنت را هم بِه هَم ریخت
حرامی پیکرت را هم بِه هَم ریخت
حرم با تو زمین افتاد عباس
عمود آمد سرت را هم بِه هَم ریخت
از همین شاعر
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
کوتاه سروده
حرم با تو زمین افتاد عباس
زمین خوردن تنت را هم بِه هَم ریخت
حرامی پیکرت را هم بِه هَم ریخت
حرم با تو زمین افتاد عباس
عمود آمد سرت را هم بِه هَم ریخت
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید
مطالب برتر سایت