- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
- بازدید: ۱۸۵۹
- شماره مطلب: ۱۴۶۲
-
چاپ
به مناسبت وفات حضرت زینب (س)
ای بغضترین ابر به باران نرسیده
ای صبرتو چون کوه در انبوهی از اندوه
طوفان بر آشفتۀ آرام وزیده
ای روضهترین شعرغم انگیز حماسه
ای بغضترین ابر به باران نرسیده
ای کوه شبیه دلت و چشم تو چون رود
هرروز زمانه به غمت غصهای افزود
غم درپی غم درپی غم درپی غم بود
ای آنکه کسی شکوهای از تو نشنیده
من تاب ندارم که بگویم چه کشیدی
تا بشنوم آن روضه و آن داغ که دیدی
تو در دل گودال چه دیدی چه شنیدی؟
که آمدهای با دل خون، قد خمیده
نه دست خودم نیست که شعرم شده مقتل
شد شعر به یک روضۀ مکشوف مبدل
نه دست خودم نیست خدایا چه بگویم؟
این بیت رسیده است به رگهای بریده
این کرب و بلا نیست مدینه ست در آتش
شد باز درون دل تو شعلهور آتش
در خیمه کسی هست ولی خیمه در آتش
ای آنکه شبیه تو کسی داغ ندیده
این قافلۀ توست سوی کوفه روان است
بر نیزه برای تو کسی دل نگران است
شکر است که تا شام فقط ورد زبان است
رفتید دعا گفته و دشنام شنیده
سخت است که بنویسم دستان تو بسته است
مانند دلت قد تو چندی است شکسته است
قد تو شکسته است نماز تو نشسته است
من ماندم و این شعر و گریبان دریده
به مناسبت وفات حضرت زینب (س)
ای بغضترین ابر به باران نرسیده
ای صبرتو چون کوه در انبوهی از اندوه
طوفان بر آشفتۀ آرام وزیده
ای روضهترین شعرغم انگیز حماسه
ای بغضترین ابر به باران نرسیده
ای کوه شبیه دلت و چشم تو چون رود
هرروز زمانه به غمت غصهای افزود
غم درپی غم درپی غم درپی غم بود
ای آنکه کسی شکوهای از تو نشنیده
من تاب ندارم که بگویم چه کشیدی
تا بشنوم آن روضه و آن داغ که دیدی
تو در دل گودال چه دیدی چه شنیدی؟
که آمدهای با دل خون، قد خمیده
نه دست خودم نیست که شعرم شده مقتل
شد شعر به یک روضۀ مکشوف مبدل
نه دست خودم نیست خدایا چه بگویم؟
این بیت رسیده است به رگهای بریده
این کرب و بلا نیست مدینه ست در آتش
شد باز درون دل تو شعلهور آتش
در خیمه کسی هست ولی خیمه در آتش
ای آنکه شبیه تو کسی داغ ندیده
این قافلۀ توست سوی کوفه روان است
بر نیزه برای تو کسی دل نگران است
شکر است که تا شام فقط ورد زبان است
رفتید دعا گفته و دشنام شنیده
سخت است که بنویسم دستان تو بسته است
مانند دلت قد تو چندی است شکسته است
قد تو شکسته است نماز تو نشسته است
من ماندم و این شعر و گریبان دریده
عالی .دستتون درد نکنه بابت سعرهایی که میذارین