- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
- بازدید: ۱۶۲۷
- شماره مطلب: ۱۴۴۹
-
چاپ
برای حضرت عباس(ع)
خواب دیدم که پر درآوردم
یک شب جمعه جایتان خالی
خواب دیدم که پر درآوردم
دست در دست آسمان رفتم
کف العباس سر درآوردم
آن طرف سمت نخلها دیدم
دسته دسته هر آنچه گنجشک است...
خسته از بال وپر زدن، تشنه
دور میدان کوچک مشک است
تشنه بودم ولی در آن لحظه
خواستم تا کمی ثواب کنم
خواستم جیک جیک آنها را
هم نوا باصدای آب کنم
دست بردم به زیر مشک ولی
ناگهان باد و خاک و طوفان شد
ابرهای سیاه...باران...بعد...
مشک بیچاره تیر باران شد
همزمان رعد و برقهای مهیب
سوی گلهای بی زبان رفتند
بعد گنجشکهای آواره
پر زدند و به آسمان رفتند
سحر از جا پریدم و دیدم،
سخت از روی تخت افتادم
چشمها یم چقدر تار شدند
بالها را به آسمان دادم
دستهایم عجیب میلرزند
ننویسم چه بر سرم آمد
فقط این را بگویم آن لحظه
خوب شد زود مادرم آمد
-
دو ششگوشه
آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند
دهمین پنجره را سمت خدا باز کند
تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند،
جگر شیر بیارید که اعجاز کند
-
ما شاعرت شدیم، ولی محتشم نشد
هرکس به احترام مقام تو خم نشد
آقا نشد، بزرگ نشد، محترم نشد
دل خسته بود و راهی این آستانه شد
دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد
-
زینب شاه خراسان
رضا نشست و به معصومهاش نگاه انداخت
چنانکه چشمۀ ذوق مرا به راه انداخت
خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را
به نام فاطمه آورده است زینب را
-
چه میکنی؟
اَصلا رقیه نه، به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه میکنی؟
در بین ازدحام و شلوغی بترسد و
یک تن به او کمک نرساند، چه میکنی؟
برای حضرت عباس(ع)
خواب دیدم که پر درآوردم
یک شب جمعه جایتان خالی
خواب دیدم که پر درآوردم
دست در دست آسمان رفتم
کف العباس سر درآوردم
آن طرف سمت نخلها دیدم
دسته دسته هر آنچه گنجشک است...
خسته از بال وپر زدن، تشنه
دور میدان کوچک مشک است
تشنه بودم ولی در آن لحظه
خواستم تا کمی ثواب کنم
خواستم جیک جیک آنها را
هم نوا باصدای آب کنم
دست بردم به زیر مشک ولی
ناگهان باد و خاک و طوفان شد
ابرهای سیاه...باران...بعد...
مشک بیچاره تیر باران شد
همزمان رعد و برقهای مهیب
سوی گلهای بی زبان رفتند
بعد گنجشکهای آواره
پر زدند و به آسمان رفتند
سحر از جا پریدم و دیدم،
سخت از روی تخت افتادم
چشمها یم چقدر تار شدند
بالها را به آسمان دادم
دستهایم عجیب میلرزند
ننویسم چه بر سرم آمد
فقط این را بگویم آن لحظه
خوب شد زود مادرم آمد