- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
- بازدید: ۷۰۳۱
- شماره مطلب: ۱۴۰۵
-
چاپ
آرزوی کربلا
کاروانها یک به یک رفتند سوی کربلا
دیدی آخر ماند بر دل آروزی کربلا
همچو بیداران بیدل در میان خاک و خون
کی شود جانم بگیرد رنگ و بوی کربلا
حاضرم بود و نبودم را بگیری در عوض
یک دو جرعه می بنوشم از سبوی کربلا
باز من شبهای جمعه قبله را گم میکنم
باز میخوانم نمازم را به سوی کربلا
هم صفا و هم منا در آروزی تربتش
کعبه گیرد آبرو از آبروی کربلا
-
ارکان عالم
شش گوشهی ضریح تو ارکان عالم است
هفت آسمان برای تو مشغول ماتم است
جبریل نوحهخوان و ملائک به سر زنان
عرش خدا به یاد تو لبریز از غم است
-
سرش را بسته بودند
تمام کودکانت خسته بودند
و روی خاکها بنشسته بودند
چه خالی بود جای دست عباس
سرش را روی نیزه بسته بودند
-
امشبی را ...
بوی ایثار و شهادت بوی خون میآید
عشق از پردهی اسرار برون میآید
این سوی معرکه آوای جنون میآید
آن سوی معرکه پیوسته قشون میآید
-
میرفتی ...
پناه قافلۀ بی پناه! میرفتی
بهرغم دلهرۀ ذوالجناح میرفتی
کسی برای تو دیگر نمانده بود آقا!
تو یک تنه به دل آن سپاه میرفتی
آرزوی کربلا
کاروانها یک به یک رفتند سوی کربلا
دیدی آخر ماند بر دل آروزی کربلا
همچو بیداران بیدل در میان خاک و خون
کی شود جانم بگیرد رنگ و بوی کربلا
حاضرم بود و نبودم را بگیری در عوض
یک دو جرعه می بنوشم از سبوی کربلا
باز من شبهای جمعه قبله را گم میکنم
باز میخوانم نمازم را به سوی کربلا
هم صفا و هم منا در آروزی تربتش
کعبه گیرد آبرو از آبروی کربلا