- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۰۲
- بازدید: ۱۹۷۴
- شماره مطلب: ۱۴۰۴
-
چاپ
در سوگ حضرت رقیه (س)
گل و پروانه
ملیکهای که سماوات در پناهش بود
هزار مرثیه در عمق هر نگاهش بود
قیام کرد علیه خزان چو ابر بهار
و قطره قطرۀ چشم ترش سپاهش بود
چقدر از پی بابا دویده بود آن شب
و دست و پای پر از آبله گواهش بود
در آسمان شب بینهایت غربت
خسوف تعزیه گردان روی ماهش بود
و با ملائکه میخواست بپرد اما
نمیگذاشت نسیمی که سد راهش بود
خرابه محفل پروانه بود وگل آن شب
گلی که دامن پروانه قتلگاهش بود
-
ارکان عالم
شش گوشهی ضریح تو ارکان عالم است
هفت آسمان برای تو مشغول ماتم است
جبریل نوحهخوان و ملائک به سر زنان
عرش خدا به یاد تو لبریز از غم است
-
سرش را بسته بودند
تمام کودکانت خسته بودند
و روی خاکها بنشسته بودند
چه خالی بود جای دست عباس
سرش را روی نیزه بسته بودند
-
امشبی را ...
بوی ایثار و شهادت بوی خون میآید
عشق از پردهی اسرار برون میآید
این سوی معرکه آوای جنون میآید
آن سوی معرکه پیوسته قشون میآید
-
میرفتی ...
پناه قافلۀ بی پناه! میرفتی
بهرغم دلهرۀ ذوالجناح میرفتی
کسی برای تو دیگر نمانده بود آقا!
تو یک تنه به دل آن سپاه میرفتی
در سوگ حضرت رقیه (س)
گل و پروانه
ملیکهای که سماوات در پناهش بود
هزار مرثیه در عمق هر نگاهش بود
قیام کرد علیه خزان چو ابر بهار
و قطره قطرۀ چشم ترش سپاهش بود
چقدر از پی بابا دویده بود آن شب
و دست و پای پر از آبله گواهش بود
در آسمان شب بینهایت غربت
خسوف تعزیه گردان روی ماهش بود
و با ملائکه میخواست بپرد اما
نمیگذاشت نسیمی که سد راهش بود
خرابه محفل پروانه بود وگل آن شب
گلی که دامن پروانه قتلگاهش بود