- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۱۷
- بازدید: ۱۴۸۵۵
- شماره مطلب: ۱۳۵۲
-
چاپ
فصل سپیده
چشمی گشودیم و دیدیم، خورشیدمان سربریده است
بی رحم دستی از این باغ، یک دامن آلاله چیده است
شیون کن ای دل! دل من! وقتی در این خاک تشنه
این سو سپیدار زخمی، آن سو صنوبر خمیده است
آه ای علمدار، برگرد! بی تو در این خیمۀ زرد
یک حسرت سرخ، یک درد، در سینهام قد کشیده است
وقتی که از عشق خواندی با حنجر پاره پاره
دیگر چه جای رباعی؟ دیگر چه جای قصیده است؟
آن سَر که بر نیزهها بود، بر بام تاریخ میگفت
پایان این فصل خونین، آغاز فصل سپیده است
فصل سپیده
چشمی گشودیم و دیدیم، خورشیدمان سربریده است
بی رحم دستی از این باغ، یک دامن آلاله چیده است
شیون کن ای دل! دل من! وقتی در این خاک تشنه
این سو سپیدار زخمی، آن سو صنوبر خمیده است
آه ای علمدار، برگرد! بی تو در این خیمۀ زرد
یک حسرت سرخ، یک درد، در سینهام قد کشیده است
وقتی که از عشق خواندی با حنجر پاره پاره
دیگر چه جای رباعی؟ دیگر چه جای قصیده است؟
آن سَر که بر نیزهها بود، بر بام تاریخ میگفت
پایان این فصل خونین، آغاز فصل سپیده است