- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۸
- بازدید: ۲۰۶۱
- شماره مطلب: ۱۳۴۶
-
چاپ
آبروی میدان
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است
آسمان زیر سم مرکب او حیران است
پنجه در پنجۀ آتش فکند گاه نبرد
دشت از هیبت این واقعه سرگردان است
مشک بر دوش فکنده است و دل را در مشت
کوه مردی که همه آبروی میدان است
تا که لب تشنه نمانند غریبان امروز
میرود در دل آتش، به سر پیمان است
این طرف کوه جوانمردی و ایثار و شرف
روبرو قوم جفا پیشه و سنگستان است
صف به صف میشکند پشت سپاه شب کیش
آذرخشی است که غرنده تر از شیران است
خیره بر خیمۀ زینب شده و مینگرد
کودکی را که تمامی عطش و گریان است
سمت خون علقمه در آتش و در سمت عطش
خیمهها شعلهور و بادیه اشک افشان است
اینکه بر صفحۀ پیشانی او حک شده است
آیههایی است که از سورۀ الرحمن است
آبروی میدان
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است
آسمان زیر سم مرکب او حیران است
پنجه در پنجۀ آتش فکند گاه نبرد
دشت از هیبت این واقعه سرگردان است
مشک بر دوش فکنده است و دل را در مشت
کوه مردی که همه آبروی میدان است
تا که لب تشنه نمانند غریبان امروز
میرود در دل آتش، به سر پیمان است
این طرف کوه جوانمردی و ایثار و شرف
روبرو قوم جفا پیشه و سنگستان است
صف به صف میشکند پشت سپاه شب کیش
آذرخشی است که غرنده تر از شیران است
خیره بر خیمۀ زینب شده و مینگرد
کودکی را که تمامی عطش و گریان است
سمت خون علقمه در آتش و در سمت عطش
خیمهها شعلهور و بادیه اشک افشان است
اینکه بر صفحۀ پیشانی او حک شده است
آیههایی است که از سورۀ الرحمن است