مشخصات شعر

نذر حضرت مسلم بن عقیل

هُِرم آه

اوج می‌گیرد خیالم تا افق‌های پگاهش

تا شکوه بی کرانش، تا بلندای نگاهش

 

با شفق مأنوس گشته، چشم‌های راز دارش

شعله‌ها سر می‌کشد از سوز اشک و هُرم آهش

 

عنکبوتان تارهایی از سیاهی می‌تنیدند

چنگ می‌زد او در آن شب بر سپیدای پگاهش

 

کوفه  پر بود از هجوم خالی مردان غیرت

آشنایش غربت شب بود و ظلمت، جان پناهش

 

احتراق عشق را در ناله‌هایش می‌شنیدم

تا غروب بی وفای کوفه، خونین کرد ماهش

نذر حضرت مسلم بن عقیل

هُِرم آه

اوج می‌گیرد خیالم تا افق‌های پگاهش

تا شکوه بی کرانش، تا بلندای نگاهش

 

با شفق مأنوس گشته، چشم‌های راز دارش

شعله‌ها سر می‌کشد از سوز اشک و هُرم آهش

 

عنکبوتان تارهایی از سیاهی می‌تنیدند

چنگ می‌زد او در آن شب بر سپیدای پگاهش

 

کوفه  پر بود از هجوم خالی مردان غیرت

آشنایش غربت شب بود و ظلمت، جان پناهش

 

احتراق عشق را در ناله‌هایش می‌شنیدم

تا غروب بی وفای کوفه، خونین کرد ماهش

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×