- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۲/۲۳
- بازدید: ۳۴۱۳
- شماره مطلب: ۱۱۵۷
-
چاپ
شن میخورند بی تو و گندم نمیخورند
لبهای تشنۀ تو چرا جم نمیخورند
از آب چشمههای ترنم نمیخورند
بر قایق طلایی لبخندها سوار
دیگر نمیشوند و تلاطم نمیخورند
یک قطره از طراوت باران اشکها
با نانی از تنور تبسم نمیخورند
مثل گلوی تشنۀ موسی چرا کمی
از سفرههای باز تکلم نمیخورند
لب باز کن به زمزمه هنگام ربّنات
افطار را بدون تو مردم نمیخورند
حتی اگر گرسنه بمانند در کویر
شن میخورند بی تو و گندم نمیخورند
در زیر ضربههای سم مست اسبها
لبهای تشنۀ تو چرا جم نمیخورند
شن میخورند بی تو و گندم نمیخورند
لبهای تشنۀ تو چرا جم نمیخورند
از آب چشمههای ترنم نمیخورند
بر قایق طلایی لبخندها سوار
دیگر نمیشوند و تلاطم نمیخورند
یک قطره از طراوت باران اشکها
با نانی از تنور تبسم نمیخورند
مثل گلوی تشنۀ موسی چرا کمی
از سفرههای باز تکلم نمیخورند
لب باز کن به زمزمه هنگام ربّنات
افطار را بدون تو مردم نمیخورند
حتی اگر گرسنه بمانند در کویر
شن میخورند بی تو و گندم نمیخورند
در زیر ضربههای سم مست اسبها
لبهای تشنۀ تو چرا جم نمیخورند