مشخصات شعر

آموخت درس عاشقی و استقامت آب

ای بسته بر زیارت قد تو قامت آب
شرمندۀ مروت تو تا قیامت آب


در ظهر عشق، عکس تو لغزید در فرات
شد چشمه حماسه زجوش شهامت آب


دستت به موج داغ حباب طلب گذاشت
اوج گذشت دید و کمال کرامت آب


بر دفتر زلالی شط خطّ لا نوشت
لعلی که خورده بود زجام امامت آب


لب تر نکردی از ادب ای روی تشنگی
آموخت درس عاشقی و استقامت آب

 

ترجیع درد، راز گریزی که از تو داشت
سرمی‌زند هنوز به سنگ ندامت آب


از نقش سجده کردۀ نخل بلند تو
آیینه‌ای است خفته در آه ملامت آب


سوگ تو را ز صخره چکد قطره قطره رود
زین بیشتر سزاست به اشک غرامت آب

 

از ساغر سقایت فضلت قلم کشید
گسترد تا حریم تفضل زعامت آب


زینب حسین را به گل سرخ خون شناخت
بر تربت تو بود نشان و علامت آب


با یک هزار اسم، تو را کی توان ستود
در تنگنای لفظ که دارد زمامت آب


از جوهر شفاعت سعیت بعید نیست
گر بگذرد ز آتش دوزخ سلامت آب


می‌خوانمت به نام ابوالفضل و شوق را
در دیدگان منتظرم بسته قامت آب


آمد به آستان تو گریان و عذرخواه
با عزم پای‌بوسی و قصد اقامت آب

 

آموخت درس عاشقی و استقامت آب

ای بسته بر زیارت قد تو قامت آب
شرمندۀ مروت تو تا قیامت آب


در ظهر عشق، عکس تو لغزید در فرات
شد چشمه حماسه زجوش شهامت آب


دستت به موج داغ حباب طلب گذاشت
اوج گذشت دید و کمال کرامت آب


بر دفتر زلالی شط خطّ لا نوشت
لعلی که خورده بود زجام امامت آب


لب تر نکردی از ادب ای روی تشنگی
آموخت درس عاشقی و استقامت آب

 

ترجیع درد، راز گریزی که از تو داشت
سرمی‌زند هنوز به سنگ ندامت آب


از نقش سجده کردۀ نخل بلند تو
آیینه‌ای است خفته در آه ملامت آب


سوگ تو را ز صخره چکد قطره قطره رود
زین بیشتر سزاست به اشک غرامت آب

 

از ساغر سقایت فضلت قلم کشید
گسترد تا حریم تفضل زعامت آب


زینب حسین را به گل سرخ خون شناخت
بر تربت تو بود نشان و علامت آب


با یک هزار اسم، تو را کی توان ستود
در تنگنای لفظ که دارد زمامت آب


از جوهر شفاعت سعیت بعید نیست
گر بگذرد ز آتش دوزخ سلامت آب


می‌خوانمت به نام ابوالفضل و شوق را
در دیدگان منتظرم بسته قامت آب


آمد به آستان تو گریان و عذرخواه
با عزم پای‌بوسی و قصد اقامت آب

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×