مشخصات شعر

مغز استخوان

تا به کی شکوه کلیم الله از لن می‌کند

حق تعالی جلوه در قربانی من می‌کند

 

ره نخواهی رفت بعد از این به پیشم نرم نرم

بس که مغز استخوانت فکر آهن می‌کند

 

بخت من برگشت اما نوجوانم برنگشت

آسمان با کس نکرده است آن چه با من می‌کند

 

عن‌قریب این صبح با گیسوی زینب شب شود

رشتۀ زنجیر دارد باز شیون می‌کند

 

انبیا از فیض قربانم شدند اینجا خلیل

یک تجلی دهر را یکباره روشن می‌کند

 

هر چه خوردی از جمال خویش خوردی ای عزیز

حُسن، دنیا را به صاحب حُسن، دشمن می‌کند

 

خامس آل کسا آورده بهر تو عبا

مصطفی گویا دوباره قصد خفتن می‌کند

 

خلط معنی شد، زره در استخوانت رفته است

آب، اینجا زندگی در جان روغن می‌کند

مغز استخوان

تا به کی شکوه کلیم الله از لن می‌کند

حق تعالی جلوه در قربانی من می‌کند

 

ره نخواهی رفت بعد از این به پیشم نرم نرم

بس که مغز استخوانت فکر آهن می‌کند

 

بخت من برگشت اما نوجوانم برنگشت

آسمان با کس نکرده است آن چه با من می‌کند

 

عن‌قریب این صبح با گیسوی زینب شب شود

رشتۀ زنجیر دارد باز شیون می‌کند

 

انبیا از فیض قربانم شدند اینجا خلیل

یک تجلی دهر را یکباره روشن می‌کند

 

هر چه خوردی از جمال خویش خوردی ای عزیز

حُسن، دنیا را به صاحب حُسن، دشمن می‌کند

 

خامس آل کسا آورده بهر تو عبا

مصطفی گویا دوباره قصد خفتن می‌کند

 

خلط معنی شد، زره در استخوانت رفته است

آب، اینجا زندگی در جان روغن می‌کند

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×