دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بند ششم از بحر طویل

چه فروزان قمری بود، چه فرخنده سری بود رخ از خون جبین رنگ، به پیشانی او جای یکی سنگ، لب خشک و ترک خورده او بود کبود از اثر چوب به اشک و به پریشانی مویش که نگه کردم و دیدم اثر نیزه و شمشیر به رویش بغلش کردم و با گریه زدم بوسه به رگ‌های گلویش، نگهش کردم و دیدم دو لبش در حرکت بود. به من گفت عزیز دلم اینقدر به رخ اشک میفشان و مزن شعله ز اشک بصرت بر جگرم، آمده‌‌ام تا که تو را هم ببرم، از پدر این راز شنیدم ز دل سوخته یک «یا ابتا» گفتم و پروازکنان سوی جنان رفتم و دیدم عمو عباس و علی‌اکبر فرخنده لقا را

 

بند اول از بحر طویل

اشک در دیده و خون در جگر و آه به دل، سوز به جان، ناله به لب، سینه پر از شعله فریاد، زدم داد که عمه پدرم کو؟ بگو آن کس که روی دامن او بود، سرم کو؟ چه شد آن ماه که تابید در این کلبه احزان و کشید از ره احسان به سرم دست نوازش همه از ناله من آه کشیدند و به تن جامه دریدند که ناگه طبقی را که در آن صورت خورشید عیان بود نهادند به پیشم که در آن رأس منیر پدرم بود، همان گمشده قرص قمرم بود، سرشکش به بصر بود و به لب داشت همی ذکر خدا را

 

بند چهارم از بحر طویل

همه شب خون به دل و موج بلا ساحل ما شد که همین گوشه ویرانه‌سرا منزل ما شد، چه بگویم که چه دیدم، چه کشیدم، همه شب دم به دم از خواب پریدم، پس از آن زخم زبان‌ها که شنیدم، چه شبی بود که در خواب جمال پسر فاطمه دیدم، چو یکی طایر روح از قفس جسم پریدم، به لبش بوسه زدم دور سرش گشتم و از شوق به تن جامه دریدم، دو لبم روی لبش بود که ناگاه در آن نیمه شب از خواب پریدم، زدم آتش ز شرار جگرم قلب تمام اسرا را

 

بند اول از بحر طویل

کیستم من؟ دُر دریای کرامت، ثمر نخل امامت، گل گلزار حسینم، دل و دلدار حسینم، همه شب تا به سحر عاشق بیدار حسینم، سر و جان بر کف و پیوسته خریدار حسینم، سپهم اشک و علم ناله و در شام علمدار حسینم، سند اصل اسارت که درخشیده به طومار حسینم، منم آن کودک رزمنده که بین اسرا یار حسینم، منم آن گنج که در دامن ویرانه یگانه در شهوار حسینم، به خدا عمه ساداتم و در شام بلا مثل عمو قبله حاجاتم و سر تا به قدم آینه‌ام وجه امام شهدا را

‌مه محترم عشق

می‌زنم دم ز علمدار رشید حرم عشق

شه با کرم عشق

‌مه محترم عشق

صفای قدم عشق

بوی خاک کربلا

شب اول برای روضه رفتم اذن از مادر گرفتم، با غم و مهر حسین دستور تا آخر گرفتم،

دریای بی ساحل

منم قاهر، منم والی، منم غالب

منم لحظه به لحظه درد را طالب

حسین بن علی را اولین نائب

علی بن حسین بن علی بن ابیطالب

شوق زیارت از زبان سید حمیدرضا برقعی
نوبت پرواز شد

یادم آمد شب بی چتر و کلاهی

که به بارانی مرطوب خیابان

زدم آهسته و گفتم

چه هوایی است خدایی

من و آغوش رهایی…

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×