دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عید سعید قربان

عید سعید قربان، ز اعیاد مسلمین است

دل‌های ما در این روز، شاد از سرور دین است

 

خیل خلیلیان را، این موهبت مبارک

محبوس گشته ابلیس، مأیوس در کمین است

 

عباس من! صبور بمان، کربلا که هست

عهدی شکسته شد، غم آن ماجرا که هست

من کنت را غدیر نخواندی، منا که هست

پیمان ببند، فرصت قالو بلی که هست

«باشد علی خدا نه، ولی ناخدا که هست

بعد از خدا، بزرگ همه ماسوا که هست»

 

ای غزل خوان چشم تو حافظ

دل سپردم به مهر مهرویی

گرچه آلود‌ه‌ای خرابم من

عرش اعلی اگر شود جایم

خاک راه ابوترابم من

 

خادمی خانه‌ات با خضر و نوح و آدم است

پشت میخانه نشستم، غرق شور و شادی‌ام

از خراب آباد این دل در پی آبادی‌ام

 

هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم

سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی‌ام

 

لطف بى کرانه

لطف امام هادى و نور ولایتش

ما را اسیر کرده به دام محبتش

 

بر لطف بى کرانۀ او بسته‌‏ایم دل

امشب که جلوه‌گر شده خورشید طلعتش

 

کوثر خوشگوار، دست شماست

هرکه را آسمانی‌اش کردند

در نگاه تو فانی‌اش کردند

 

هر که عطر و بوی تو داشت

غرق در مهربانی‌اش کردند

 

دهمین معنی زهرا، هادی است

جلو‌ه‌ای از جبروت آوردند

سور‌ه‌ای از ملکوت آوردند

 

ابری از جنس بهار و باران

به سر این برهوت آوردند

 

بی تو دل‌‌های ما بهار نداشت

آستان خدا کمال شما

هفت پرواز زیر بال شما

 

با شما می‌‌شود به قرب رسید

ای وصال خدا، وصال شما

 

جلو‌ه‌ای از «هل اتی»

نوری درخشید و به عالم روشنا داد

هادی شد و ره را نشان بر آشنا داد

 

ظلمت زدود از دهر و چندان فیض بخشید

تا بر کویر جانمان آب بقا داد

 

با نگاهت مرا خدایی کن

ذوق و شوق و طراوتم با تو

رونق شعر هیئتم با تو

 

هرچه باشد من از تو می‌گویم

سربلندی و عزتم با تو

 

زیارت محتشم‌پرور

تمام زاویه‌ها را کشید‌ه‌ای قائم

آ‌های سرو قد سرترین، سرت سالم

 

غزال «ام ولد»، نور چشم‌‌های جواد

پدربزرگ شب قدر حضرت قائم

 

زندۀ همیشه

ای چارمین علی ولی و دهم امام

وی بر فراز عرش ولایت تو را مقام

 

وه، ‌ای به کنیه بوالحسن و در لقب نقی

خورشید و ماه، آینه‌دار تو صبح و شام

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×