دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شعر عاشورایی دکتر محمّدرضا ترکی
دلت را بشکن و نذر ضریح آفتابی کن

ببین در کوچه‌های شهر غوغای محرّم را به روی گونه‌های مردم این باران نم نم را کسی در کوچه‌های آشنایی نوحه می‌خواند صدایش می‌برد از یادها اندوه آدم را  

چه می‌شد شام یلدا بود و پاسی بیشتر پایا

سیاهی سایه گسترده ست روی وسعت صحرا شهابی هم نمی‌آشوبد امشب پهنۀ شب را

 

نسیمی ملتهب خود را به خاک تفته می ساید و گاهی بی صدا در گوش نخلی می‌کند نجوا

 

چه می‌شد این شب تاریک شامی بی سحر می‌بود و یا خود شام یلدا بود و پاسی بیشتر پایا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×