دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بهانه

 

امشب دلم گرفته بهانه، برای تو

بابا! بیا که آمده در سر، هوای تو

 

امشب اگر به گوشه‌ی ویران گذر کنی

بر آن سرم که بوسه زنم، خاک پای تو

کودک جا مانده

این شنیدستم من از صاحب‌دلی

کاروان عترت آل علی،

 

در مسیر کوفه تا شام خراب

از عدو دیدند ظلم بی‌حساب

 

 

پروانه شد

این قصه را بشنو ز من

کز بعد زهرا بوالحسن

 

آن خسرو شیرین سخن

با قلب پر درد و محن

فرق منشق

چون صدای اکبر گل‌گون‌‌عذار

                        آمد از میدان به گوش شهریار

 

آمد و بنْشست با صد شور و شین

                        بر سر جسم علی‌اکبر، حسین

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×