دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دشت فتنه‌خیز

چون کرد شاه تشنه‌لبان، قصد کارزار

افتاد ز آه پردگیان بر فلک، شرار

 

نالان یکی که از سر من، پای وامگیر

در نوحه دیگری که ز من دست برمدار

 

خادم آستان

ای ابن سعد! از تو مرا این گمان نبود

جز تیر جور و کینه، تو را در کمان نبود

 

آخر به روی من ز چه شمشیر می‌کشی؟

جدّم مگر پیمبر آخر زمان نبود؟

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×