دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حشمت سلطانی

چند داری چشم امّید، ای دلا! از روزگار؟

پایدار هرگز نمانَد عالم ناپایدار

 

این عجوزه، از جبال تخت بر تابوت کرد

شهریاران عظام و خسروان تاجدار

 

مدحت بوالحسن

خیز ساقی! که شد، فصل اردی بهشت

رشک دیبای چین، گشت اطراف کشت

 

باغ شد مُشک‏بار، راغ عنبر سرشت

ای به پیش رخت، طلعت حور، زشت!

 

 

شکایت بی‌حساب

ز جور تو ز کفم رفت صبر و تاب، ای آب!

بده سؤال مرا از وفا جواب، ای آب!

 

ز ظلم‌ها که نمودی به اهل‌بیت حسین

شکایت است مرا از تو بی‌حساب، ای آب!

 

 

سرمست جام

 

جز حسین بن علی، شاه حجاز

کس به نرد عشق نامد پاک‌باز

 

از مدینه، سوی دشت کربلا

آمد آن سرمست از جام بلا

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×