اختصاصی کرب و بلا؛ حماسه عاشورا و قیام امام حسین (ع)، از جهات گوناگون، شمایل یک واقعه تاریخی عظیم، خطیر و گیرا را در خود دارد. وجود چنین شمایلی باعث شده است علاوه بر محققان و عاشوراپژوهان ایرانی، پژوهشگران و عاشوراپژوهان غیر ایرانی و غربی نیز به فهم و تحلیل این واقعه بزرگ تاریخی علاقهمند باشند و سمتوسوی مطالعات علمی و تتبعات پژوهشی خود را در مسیر ادراک و تحلیل قیام امام حسین (ع) در روز عاشورا جهتدهی کنند.
حال، پرسشی که در این میان میتواند مطرح شود این است که تحقیقات و مطالعات مستشرقین و عاشوراپژوهان غربی و غیر ایرانی از گذشته تا به امروز، چه مسیری را طی کرده و نتایج حاصل از عملکرد آنها چه تأثیری بر روند و خط سیر کلی عاشورا پژوهی در کشور برجای گذاشته است.
برای پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگری از این دست، به سراغ «محمدرضا فخر روحانی»، محقق، عاشورا پژوه و عضو هیئتعلمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه قم رفتیم و با او دراینباره همکلام شدیم.
در ادامه مشروح گفتوگوی اختصاصی «کرب و بلا» با این عاشوراپژوه و استاد دانشگاه را از نظر میگذرانید:
اجازه بدهید گفتوگو را با این پرسش آغاز کنیم که از دیدگاه شما حاصل تلاش و عملکرد مستشرقین و عاشوراپژوهان غربی و غیر ایرانی چه تأثیری بر روند و خط سیر کلی عاشوراپژوهی و همچنین عملکرد عاشوراپژوهان ایرانی برجای گذاشته است؟
تأثیر و تأثراتی که مستشرقین و عاشوراپژوهان ایرانی و غیر ایرانی از یکدیگر پذیرفتهاند، دو وجه دارد؛ وجه نخست این است که بدانیم مستشرقین غربی و غیر ایرانی در متون تاریخیشان درباره ایران و اسلام، چه چیزهایی نوشتهاند. «محسن حساممظاهری» در این زمینه کتابی سهجلدی تألیف کرده است که «تراژدی جهان اسلام: عزاداری شیعیان ایران به روایت سفرنامهنویسان، مستشرقان و ایرانشناسان» نام دارد. او در یکی از جلدهای این کتاب، به مرور روایتهای ارائهشده توسط مستشرقین درباره مراسم و مناسک عاشورا میپردازد و برای این منظور، آرای مستشرقین را از دوره صفویه تا دوران جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار میدهد. این کتاب، ازجمله منابع مناسبی است که اطلاعات خوبی راجع به پنداشتها و نظرات مستشرقین در زمینه عاشورا و مناسک مربوط به آن به دست میدهد.
وجه دیگر این تأثیر و تأثرات، مربوط به آثاری است که به زبان فارسی درنیامده و به زبانهای دیگری ازجمله عربی ترجمه شده است. برای مثال، نویسندهای سوئدی به نام «تورستن هایلن» کتابی را بر اساس ترجمه انگلیسی تاریخ طبری به رشته تحریر درآورده است. این کتاب که به زبان انگلیسی نوشته شده، برآمده از رساله دکتری هایلن در دانشگاه اوپسالای سوئد است که بعدها توسط یکی از مؤسسات انتشاراتی حرم امام حسین (ع) به زبان عربی ترجمه شد.
در سالهای اخیر، آنچه بیشتر مورد توجه محققین و پژوهشگران قرار گرفت، این بود که مستشرقین چه چیزهایی را از واقعه عاشورا فهم و دریافت کردهاند. من بهتازگی به این پرسش رسیدهام که اساساً چه نیازی وجود دارد که ما بدانیم مستشرقین درباره امام حسین (ع) و واقعه عاشورا چگونه فکر میکنند؟ مگر قرار است شناخت ما از امام حسین (ع) متکی و متأثر از شناخت آنها باشد؟ آنها در بهترین حالت، هرچه هم که بگویند، نمیتواند سخن دقیقی باشد؛ چراکه نگاه غالب مستشرقین غربی به جوامع اسلامی، نگاهی از بالا به پایین است؛ به همین دلیل، بخش عمدهای از تحلیلهای این افراد از صحت و دقت لازم و کافی برخوردار نیست.
مهمترین مسائل و چالشهایی که مستشرقین و عاشوراپژوهان غیر ایرانی در جریان مطالعات و پژوهشهای خود با آنها مواجه هستند را چه میدانید؟
تصور میکنم یکی از مشکلات و چالشهای جدی مستشرقین و عاشوراپژوهان غیر ایرانی این است که عموماً از ارتباط با پژوهشگران یا مؤسسات پژوهشی ایرانی منع میشوند. من در مجامع و سمینارهای مختلف این افراد را دیدهام و با آنها صحبت کردهام. بسیاری از آنها به من میگفتند اگر دوست دارید با شما همکاری کنیم، بهجای برگزاری کنفرانستان در ایران، آن را در عراق برگزار کنید؛ چراکه اگر مهر ورود به ایران در گذرنامه ما ثبت شود تا مدتها مورد مؤاخذه و بازخواست قرار خواهیم گرفت. این یکی از چالشهای جدی و مهمی است که پیشروی مستشرقین و عاشوراپژوهان غیر ایرانی قرار دارد. با این وجود، شیعیان سراسر دنیا ایران را پایتخت فکری-اعتقادی خود میدانند و گرایش اصلیشان بهسوی کشور ما معطوف است.
اگر بخواهیم به آسیبشناسی اهم مطالعات و تحقیقات صورت گرفته از سوی مستشرقین و عاشوراپژوهان غربی و غیر ایرانی بپردازیم، این آسیبشناسی متضمن چه وجوه، ابعاد و زمینههایی خواهد بود؟
تصور میکنم یکی از بزرگترین اشتباهاتی که مستشرقین غربی و غیر ایرانی تا به امروز نسبت به واقعه عاشورا، تاریخ اسلام، تاریخ تشیع (بهویژه تاریخ عاشورا) مرتکب شدهاند و متأسفانه همچنان هم نسبت به آن اصرار دارند، تحلیل و تقلیل حرکت امام حسین (ع) بهعنوان حرکتی صرفاً نظامی-سیاسی است. باید به این نکته توجه داشت که نبرد امام (ع) در روز عاشورا، نبردی است که کمتر از یک روز به طول انجامید. دوران امامت امام حسین (ع) در زمان معاویه بالغ بر 10 سال بود و کار اصلی ایشان، پس از به قدرت رسیدن یزید آغاز شد. با این وجود، بیشتر مستشرقین غربی و غیر ایرانی برش بسیار نازکی از زیست امام حسین (ع) را انتخاب کردهاند و این برش بسیار نازک و درعینحال، خطیر را که اوج آن به واقعه عاشورا ختم میشود، مبنای عموم ادراکات و تحلیلهای خود قرار دادهاند. ایراد اصلی کار مستشرقین فرنگی، غیاب نگاه تربیتی و فرهنگساز نسبت به واقعه عاشورا است. اساساً آنها به این نکته توجه ندارند که امام حسین (ع) امام جنگ نیست؛ امام صلح است. بخش عمدهای از تحلیلها و تفسیرهای مستشرقین غربی بهگونهای است که گویی همه تقصیرها متوجه امام (ع) بوده است. این در حالی است که امام حسین (ع) نهتنها تا شب عاشورا، بلکه تا لحظاتی پیش از آغاز نبرد نیز تلاش کردند که جنگی رخ ندهد. نه اینکه امام (ع) از جنگ بهراسند، ایشان اعتقاد داشتند که جنگ، راهحل نیست. سرانجام، هنگامی که سپاه دشمن حمله را آغاز کرد، امام (ع) و سپاهیانشان نیز به دفاع از خود برخاستند.
بنابراین، همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، یکی از نقصانهای کار مستشرقین و عاشوراپژوهان غربی این است که کمتر به جنبههای تربیتی و فرهنگساز قیام عاشورا توجه میکنند. با این وجود، این جنبهها در آثار پژوهشگران و محققان ایرانی برجستهتر است. برای مثال، مؤسسه دارالحدیث قم، کتابی فارسی و شانزدهجلدی به نام «دانشنامه امام حسین (ع)» را منتشر کرده است که به زبان عربی هم ترجمه شده یا کتاب دیگری به نام «حکمت نامه امام حسین (ع)» که در دو جلد به چاپ رسیده است. کتاب «حکمت نامه امام حسین (ع)»، کتابی است که در آن به جمعآوری احادیث و روایات بیانشده توسط امام حسین (ع) پرداخته شده است. در این کتاب، امام (ع) تفسیری بسیار زیبا و بلیغ از اذان ارائه فرمودهاند که بهخودی خود دربرگیرنده سیر کاملی از اعتقادات اسلامی است. چنین وجوه ظریف و لطیفی مورد توجه مستشرقین و عاشوراپژوهان غیر ایرانی قرار نگرفته است. البته این را هم بگویم که متأسفانه تا به حال ندیدهام که در منبرهایمان نیز به مفهوم اذان و تفسیر بسیار زیبایی که حضرت (ع) از آن ارائه کردهاند، اشاره شود. اهمیت کار امام حسین (ع) در این زمینه به اندازهای است که میتوان گفت ایشان شاخهای به نام «اذانپژوهی» را قوام بخشیدهاند.
ایراد دیگر کار مستشرقین غربی این است که اگر کسی آثار آنها را بخواند، تصور میکند که امام حسین (ع) همواره یا شلاق در دست داشتهاند و یا شمشیر و مدام با چشمغره به مردم مینگریستهاند؛ درحالی که هرگز چنین نبوده است. من از قِبل مواجهه با مستشرقین و عاشوراپژوهان غربی به این نتیجه رسیدهام که آنها در هر صورت راه خودشان را خواهند رفت؛ حتی اگر ایرادهای کارشان را متذکر شوید، باز هم تأثیری در روند کار آنها نخواهد داشت؛ چراکه اساسا جریان غالب اسلامشناسی و اسلامپژوهی شکلگرفته در غرب، جریانی استعماری است؛ جریانی است که پشت سر آن، قدرتهای سلطهجوی دنیا قرار گرفتهاند. البته نمیخواهم بگویم که در میان مستشرقین غربی افراد منصفی وجود ندارند، اتفاقاً وجود دارند و من با برخی از آنها هم روبهرو شدهام اما جریان غالب، اینچنین نیست.
نکته دیگری که در این زمینه باید به آن اشاره کنم، این است که اگر تاریخچه شکلگیری دایرهالمعارفهای خارجی مانند: «ایرانیکا» و امثالهم را نگاه کنید، متوجه میشوید که اینها اساساً اهداف دیگری را دنبال میکردهاند. وقتی غربیها مطالعاتشان را روی کشورهای اسلامی آغاز کردند، به این نتیجه رسیدند که برای تحکیم سلطه خود بر کشورهای اسلامی، باید به راهاندازی مراکز علمی بپردازند؛ مراکزی که بتوانند مروج مواضع و منتقلکننده حرفهایشان باشند. ازقضا تدوین دائرهالمعارفها ابزار مناسبی برای تحکیم چنین سلطهای بود. در ایران آنچنان که باید به مقاصد دایرهالمعارفنویسان غربی پرداخته نشده است؛ بنابراین آنچه در پشت صحنه جریان داشته، مغفول باقی مانده است. با اتکا به مقالات گردآوریشده در اولین دفتر دائرهالمعارف ایرانیکا و دیدارهایی که من با برخی از دبیران و متصدیان آن داشتهام، میتوان به رویکرد استعماری آشکاری که در این دائرهالمعارف وجود دارد، پی برد.
با توجه به این اوصاف، از دیدگاه شما رویکرد و چشماندازی که باید در قبال مطالعات و پژوهشهای مستشرقین و عاشوراپژوهان غربی دنبال شود، چیست؟
تصور من این است که صرف توجه به آرا و تحلیلهای مستشرقین و عاشوراپژوهان غربی، نتیجه و ثمره چندانی برایمان به همراه نخواهد داشت. بهتر است بهجای تمرکز روی این موضوع، به نشر و انتقال گسترده میراث و دستاوردهای ارجمندی که در سنت تشیع حاصل شده است، بپردازیم. اگر ما حرفها و باورهای خودمان را بهدرستی به مستشرقین و عاشوراپژوهان غیر ایرانی منتقل کنیم، میتوانیم به تأثیر کلاممان روی آنها هم امیدوار باشیم.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که با توجه به اینکه برخی سلفیها تصویری پالوده و خلاف واقع از خلفایی مانند معاویه، یزید، هارونالرشید و... ارائه کردهاند، بهتبع آنها برخی فرنگیها نیز در آثارشان از این خلفا بهعنوان صحابه پیامبر (ص) یاد کردهاند. بنابراین آنچه باید وجهه همت و سرلوحه کار ما قرار گیرد، این است که در آثارمان تصویری صحیح و مبتنی بر واقعیت از خلفا ارائه دهیم. عجیب است که در همین کتابهای مرجعی که غربیها تدوین کردهاند، هیچ فهرست و اسمی از اصحاب امام حسین (ع) در واقعه عاشورا نیامده است. در روز عاشورا حداقل دو نفر از یاران امام (ع)، چهرههای شاخص و برجستهای بودند؛ یکی حضرت عباس (ع) و دیگری حضرت علیاکبر (ع). شما بروید و جستوجو کنید که آیا اسمی از این حضرات در دائرهالمعارفهای غربی آمده است؟ جالب است که وقتی به دائرهالمعارف «ایرانیکا» نگاه کنید، میبینید که زندگینامه آبدارچی شاه سلطان حسین صفوی هم در آن وجود دارد اما نامی از اصحاب امام حسین (ع) نمیبینید! من نمیگویم چرا در این دائرهالمعارفها مقالهای به اصحاب امام (ع) اختصاص داده نشده یا چرا زندگینامهشان را نیاوردهاند، میپرسم چرا حتی به اسمشان هم اشاره نشده است؟ این حداقل انتظاری است که میتوان از یک دائرهالمعارف معتبر داشت اما همین انتظار حداقلی هم محقق نشده است؛ بنابراین من حق دارم که به چنین جریانی شک داشته باشم.
در پایان بحث، اگر نکته یا موضوعی وجود دارد که طرح آن را لازم میدانید، بفرمایید.
اعتقاد من این است که اگر بخواهیم تصویری حقیقی از تشیع به دنیا نشان دهیم، راهی جز تمسک به دیدگاه اهلبیت (ع) نخواهیم داشت. برای این کار، باید خلأهای موجود را شناسایی و در راستای رفع آنها تلاش کرد. بیشک هر تصویر یا چشماندازی که بخواهد خارج از دیدگاه اهلبیت (ع) به وجود بیاید و درباره تشیع سخن بگوید، تصویر و چشمانداز ناقصی خواهد بود.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود