اختصاصی کرب و بلا: اگر بخواهیم ریشههای پیدایش قیام حسینی و عواملی که واقعه کربلا را رقم زد به درستی بشناسیم باید سالها به عقب برگردیم و تاریخ را از زمان رحلت رسول خدا (ص) و انحرافات بعد از آن ورق بزنیم. موضوعی که محور اصلی کتاب «درسی که حسین به انسانها آموخت» نوشته «شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد» است.
درباره کتاب
کتاب درسی که حسین به انسانها آموخت شامل مقدمه و سه فصل مجزا است. نویسنده با تأکید بر اینکه «نهضت مقدس حسین (ع) نه تنها یک جنبش اصیل انسانی، بلکه حساسترین فراز تاریخ انسانی است» مباحث خود را آغاز کرده است. وی در بخش اول کتاب، به بررسی عوامل زمینهساز نهضت عاشورا پرداخته و بخش دوم به تبیین روش مبارزاتی سیدالشهدا (ع) در شرایط خفقان آمیز حاکم اختصاص یافته است. سپس در بخش سوم و پایانی کتاب نقش حیاتی کاروان اسیران در به ثمر رساندن نهضت عاشورا و چگونگی الگوپذیری از آن حرکت تاریخی در عصر امروز را بیان کرده است.
درسی که حسین به انسانها آموخت نوشته سید عبدالکریم هاشمی نژاد در 390 صفحه و توسط انتشارات «نشر شاهد» منتشر شده و چندین بار نیز تجدید چاپ شده است.
درباره نویسنده
سید عبدالکریم پنجم مردادماه سال 1311 در شهرستان بهشهر متولد شد. خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مکتبخانه بهشهر فرا گرفت و بعد از آن برای تحصیل دروس مقدماتی به حوزه علمیه «آیتالله محمد کوهستانی» و برای تکمیل تحصیلات مقدماتی راهی حوزه علمیه قم شد و به توصیه استادش، موفق به شاگردی «شیخ علی کاشانی» معروف به فرید الاسلام کاشانی از شاگردانِ عارف آیتالله خمینی و آیتالله بروجردی شد که توفیقات معنوی بسیاری از جمله دیدار با امام عصر را نصیب وی کرد.
آیتالله هاشمی نژاد همچنین نزد آیات عظام محمد صدوقی، سید رضا صدر برادر امام موسی صدر، آیتالله مجاهدی، شیخ علی کاشانی و سید محمد محقق داماد، آیتالله بروجردی و علامه سید محمدحسین طباطبایی شاگردی کرد و در سال 1340 بعد از رحلت آیتالله بروجردی به مشهد مهاجرت کرد و در حوزه علمیه مشهد به تدریس فقه و اصول پرداخت و جلسات و منابر تبلیغی برگزار کرد.
سید عبدالکریم جوان از سال 1340 با برپایی جلسات وعظ و تبلیغ به صورت جدی وارد عرصههای اجتماعی و سیاسی شد و فعالیتهای او ادامه داشت تا هفتم مهرماه سال 1360 که توسط یکی از اعضاء گروهک منافقین ترور شد و به شهادت رسید.
بازخوانی کتاب
فصل نخستین کتاب شامل هفت بخش است. «نهضت کربلا چگونه به وجود آمد» سرآغاز مباحث این بخش است که به تحقیق درباره عوامل آشکار مؤثر در پیدایش واقعه کربلا اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل مخاطب خود را به روزگار خلافت خلفای بعد از رسول خدا برده و با بیان انحرافات اعتقادی، سیاسی و اخلاقی موجود این دوران، به نوعی سعی در ریشهیابی عواملی دارد که منجر به رقم خوردن حادثه عاشور در سال 61 هجری شد.
«حکومت عثمان و ارزیابی آن»، «حکومت علی (ع) با عالیترین جلوههای عدل انسانی»، «دومین پیشوای راستین در مسند قدرت»، «حکومت یزید یا ننگی بر دامن جهان اسلام» و «این عوامل نهضت حسین (ع) را ایجاد کرد» از جمله عناوین بخشهای فصل اول این کتاب است.
هاشمی نژاد در فصل دوم کتاب تلاش کرده است سیاست خاصی که حسین بن علی (ع) از ابتدای نهضت تا پایان کار همواره موردنظر داشت را مورد بررسی قرار دهد و ذیل این موضوع مینویسد: «نهضتی که بهوسیله حضرت حسین (ع) به منظور حفظ موجودیت اسلام و قرآن و درهم ریختن شالوده حکومت بنی امیه و اساس ظلم و بیدادگری انجام شد، میبایست آنچنان حسابشده و حکیمانه باشد که اثر معنوی آن تمام قدرتهای افسانهای و منابع نیرویی که آن روز در اختیار حکومت بنی امیه قرار داشت را به سختی خنثی سازد و آنها را از خاصیت ساقط کند.»
«تحقیقی درباره سیاست حسین (ع) از هنگام حرکت از مدینه تا شهادت»، «اعزام مسلم یا اولین قدم در راه»، «کاروان حسین (ع) مکه را ترک میگوید» و «عاشورا یا روز سرنوشت برای اسلام و آزادی» عناوین بخشهایی است که در این فصل به تفصیل بیان شده است.
پایانبخش مباحث کتاب به تبیین نقش اسیران پیروز در بهرهبرداری از نهضت و به ثمر رساندن آن اختصاص دارد. «خطابهی آتشین یا محاکمه رئیس حکومت»، «نفرت و انزجار عموی در شام» و «اسیران پیروز به مدینه باز میگردند» عناوین بخشهایی است که به این موضوع اختصاص یافته است.
مؤلف بخش دهم و پایانی این اثر را به بررسی «نهضت حسین (ع) از نظر رهبران علمی و سیاسی جهان» اختصاص داده و ذیل این عنوان آراء 14 تن از این رهبران را در خصوص نهشت اثرگذار حسین بن علی (ع) بیا ن کرده است.
برگی از کتاب
«حسین (ع) چون میخواست عزیز بماند و راه خواری و ننگ را بر بشریت ببندد، برای خود شهادت و برای خاندان خود اسارت را برگزید، فرزند امیرالمؤمنین (ع) ذلت و اسارت واقعی خواهرش را در آن هنگام میدانست که خود در برابر یزید تسلیم گردد، این اسارت که به جرم آزادمردی و دفاع از حقیقت و آزادی است، خود موجب افتخار و سرافرازی است.» ص 267. فصل سوم، بخش دوم