کرب و بلا: به یقین بیشتر از واقعه تلخ و دردناک روز عاشورای سال 61 هجری و آن جنایات هولناکی که کسی را توان گفتن و شنیدن آن نیست، وقایع پس از عاشورا و هتک حرمت بنی‌امیه نسبت به خاندان وحی تحت عنوان اسارت آل‌الله بغضی بود که تا واپسین لحظات عمر بر سینه بازماندگان عاشورا خاصه جناب علی بن الحسین (ع) سنگینی می‌کرد.

از تلخی‌های سفر کاروان اسرا در مسیر کربلا تا شام در مقاتل معتبر و کتب مستند بسیار نوشته و گفته‌اند اما نگریستن به این وقایع از منظر امام برحق، روضه‌ای مکشوف است و مقتلی که از لسان امام سجاد (ع) روایت شد.

 

در بسیاری منابع بزرگانی همچون «شیخ کفعمی» و «شیخ بهایی» نقل کرده‌اند که سر مطهر سیدالشهدا (ع) را روز اول ماه صفر وارد دمشق کردند و آن روز را عید گرفتند. کاروان اهل‌بیت (ع) را نیز به دنبال سرهای مطهر وارد شهر کردند.

 

شیخ جلیل «حسین بن علی طبری» می‌نویسد: پیش از ورود کاروانیان شهر آراسته شده و نزدیک به پانصد هزار مرد و زن با دف‌ها و امیران ایشان با طبل و کوس‌ها و دهل‌ها بیرون آمدند و چند هزار تن از مردان و رنان رقص‌کنان از زنان اهل‌بیت (ع) استقبال کردند.

 

از جمله افرادی که مامور کوچ دادن اهل‌بیت (ع) به شام بود «مخفر بن ثعلبیه» است که پس از «زجر بن قیس» وارد دارالاماره یزید شد و با خطابی پس ناپسند نسبت به کاروان اهل‌بیت (ع)، خبر از کار خود و رساندن اسرا به درگاه یزید ملعون داد. هرچند طبق برخی مقاتل امام سجاد (ع) پاسخ او را داد اما «شیخ ابن نما» و «شیخ مفید (ره)» بر اکراه امام سجاد از سخن گفتن با جماعت کفر استناد کرده‌اند.

 اما از آنجایی که امام تحت هر شرایطی موظف به انجام رسالت خود است، امام سجاد (ع) با وجود درد و رنج بی انتها، اما در لحظات حساس سکوت خود را شکستند و به روشنگری پرداختند.

 

از جمله روایتی است که «علی بن ابرهیم قمی» از حضرت صادق (ع) نقل کرده که چون سر مطهر سیدالشهدا (ع) را با حضرت علی بن الحسین (ع) و کاروان اسرا بر یزید وارد کردند، غل بر گردن علی بن الحسین (ع) بود. یزید به او گفت: سپاس خدایی را که پدر تو را کشت و آن حضرت شجاعانه در پاسخ فرمودند: لعنت خدا بر کسی باد که پدر مرا کشت.

یزید از شنیدن این سخن غضبناک شد و فرمان قتل آن حضرت را صادر کرد. حضرت فرمودند اگر مرا بکشی پس دختران رسول خدا را چه کسی به مدینه بازگرداند که محرمی جز من ندارند.

یزید پاسخ داد تو ایشان را به جایگاه‌شان باز می‌گردانی و سپس سوهان طلبید و غل جامعه را از گردن آن حضرت برید و سپس گفت ای علی بن الحسین! آیا می‌دانی از این کار چه اراده‌ای کردم؟ و امام فرمودند بله خواستی که دیگر برابر من منت و نیکی نباشد.

 

یزید گفت به خدا قسم این بود آنچه اراده کرده بودم و سپس این آیه را خواند: (وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ)1 گرفتاری‌هایی که به مردم می‌رسد به سبب کارهای خودشان است!

حضرت با قاطعیت فرمودند: چنین نیست که تو گمان کرده‌ای و این آیه درباره ما فرود نیامده بلکه آنچه درباره ما نازل شده ایناین است: « مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ»2    هر رنج و مصیبتی که در زمین و نه در جان‌های شما همه در کتاب (لوح محفوظ ما) پیش از خلقت شما ثبت است تا بر آنچه از دست شما رفته افسوس نخورید و بر آنچه بدست آورده شاد نشوید و سپس حضرت فرمودند: «ماییم کسانی که چنین هستند.»3

 

در روزهایی که سیاه‌ترین روزهای تاریخ بودند، امام زین‌العابدین (ع)  و وجود مقذس رینب کبری (س)، حضرت ام‌کلثوم (س) در اوج غم و رنج فراوان اما با خطبه‌هایی که ایراد فرمودند و واکنش‌های به موقع در حساس‌ترین زمان و مکان به راستی از این سیاهی‌ها تفسیر روشنی ارائه نمودند.

 

 

_______________________________________________________________

پی‌نوشت‌ها:

1- سوره شوری، آیه 30

2- سوره حدید، آیه 22

3- منتهی الامال-شیخ عباس قمی-فصل هشتم-صص 547-540