کرب و بلا؛ سعید طاووسی مسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به وقایعی که منجر به عاشورا شد، گفت: اتفاقات صورت گرفته پس از وفات پیامبر اسلام و پیش از امام علی (ع) شاهد نوعی بازگشت به جاهلیت و احیای سنتهای جاهلی در بستر اسلامی بودیم که با روی کار آمدن بنیامیه این روند تقویت هم شد.
وی افزایش بدعت، ترک سنت و رواج قبیلهگرایی را از جمله مختصات این دوره دانست و گفت: در زمان خلیفه دوم شام به طور کامل در اختیار بنیامیه قرار گرفت؛ آنها در همانجا مستقر شدند و بعدها حکومت امام علی (ع) را نپذیرفتند و در جریان صلح امام حسن (ع) نیز خلافت را به دست آوردند.
طاووسی مسرور تصریح کرد: از آنجا که خلیفه سوم با امویان رابطه خویشاوندی داشت بنابراین قدرت امویان در زمان او تقویت و تثبیت شد تا اینکه ابتدا شام را به مقرّ خودشان تبدیل و بعد هم خلافت را به دست گرفتند، اینها به مثابه همان قبیلهگرایی و اشرافیت قریش بود که یک روپوش اسلامی به تن کرد.
این پژوهشگر تاریخ اسلام در ادامه گفت: در ابتدا هدف از کشورگشایی در دوره خلفای پیش از امام علی (ع)، گسترش اسلام بود اما بعداً این روند به ثروتاندوزی تبدیل شد لذا افراد زیادی اموال بیحساب و کتابی به دست آوردند، لذا در این زمان اگر شخصی مانند علی بن ابیطالب (ع) میخواست عدالت را اجرا کند، آنها که صاحب ثروت شده بودند این قضیه را قبول نداشتند و حتی اگر شخصی میخواست با ظلم مبارزه کند و بدعتها را از بین برده و سنتها را احیا کند، باز هم این عده حاضر به قبول آن نبودند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی وی عاشورا را نزاع عدل و ظلم و نزاع ایمان و کفر، دانست و گفت: بر این مسئله دقت کنیم که مسئله فقط این نبوده که یزید استحقاق خلافت را نداشته و در واقع مسئله اصلی این است که ظلم نهادینه شده، بدعت نهادینه شده و هر چند که ظاهر دین حفظ شده اما اشرافیت، فساد، فحشا، مسائل انحرافی به شکل گسترده در آن فضا قابل مشاهده است، اینها خطراتی جدی بودند که اصل اسلام را تهدید میکردند و در نتیجه امام حسین (ع) علیه چنین فضایی قیام کردند.
طاووسی مسرور به نامه شیعیان کوفه به امام حسین (ع) که زعمایی همچون سلیمان بن صرد و حبیب بن مظاهر آن را امضا کردند، اشاره و تأکید کرد: نخستین مسئلهای که در آن نامه به آن اشاره شده بود، ظلم سیاسی امویان بود، اینکه معاویه بدون رضایت شیعیان حاکم شده و عراق را تصرف کرده و خلافت را به یزید سپرده بود و دیگر مسئله ظلم اقتصادی بود که در حق مردم روا داشته میشد، بنابراین مجموعهای از عوامل و انحرافات و به طور خاص گسترش ظلم سیاسی و اقتصادی، گسترش بدعت به جای سنت و شرک به جای ایمان را باید عامل اصلی قیام عاشورا دانست.
وی افزود: با وجود ظهور تحریفات و ظلم و ستمهای بیّنی که در دستگاه اموی در این مقطع زمانی شاهد آن هستیم اما متأسفانه با بسیاری از خواص نیز روبرو هستیم که سرگرم امور روزمره خودشان شدند و برایشان تفاوتی نداشت که یک حاکم فاسق و بیلیاقت به اسم یزید به عنوان خلیفه پیغمبر به قدرت نشسته و لذا امام حسین (ع) خواستند این فضا را بشکنند که البته متأسفانه عده قلیلی همراه امام شدند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام اظهار داشت: به عنوان مثال عبدالله عمر از جمله خواصی است که با امام همراه نشد و حتی امام را نصیحت و به کوتاه آمدن از مواضعش دعوت کرد و در نهایت هم با یزید بیعت کرد؛ حتی از شخصی چون عبدالله بن عباس که در واقع پسرعموی پیامبر (ص) و پسرعموی امام حسین (ع) بود، انتظار دیگری میرفت اما او هم با قیام عاشورا همراه نشد و بیعت یزید را پذیرفت، بنابراین زمانی که این اشخاص از خواص جامعه بودند، در برابر این هم ظلم و ستم واکنشی نشان نداده و حتی با یزید بیعت کردند، دیگر از بدنه جامعه انتظار بیشتری نمیتوان داشت.
طاووسی مسرور در ادامه گفت: در مجموع در مقطعی شاهد انحراف در مسیر خواص مسلمین بودیم و تنها عده قلیلی از بین خواص که به دنبال حق و حقیقت بودند را در معیت حضرت سیدالشهدا (ع) میبینیم، برخی از این افراد در واقعه عاشورا در کنار امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، برخی هم از جمله جابر بن عبدالله انصاری، با اینکه بسیار همراه و همدل امام بود، به دلیل کهولت سن و نابینایی، واقعاً توان و امکان حضور در قیام را نداشتند با این وجود به طور کلی فضای غالب خواص آن زمان همان افرادی بودند که زمینهساز شهادت خاندان اهلبیت (ع) در حادثه عاشورا شدند.
این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه هیچ جامعهای از انحراف مصون نیست، در پایان گفت: اینکه یک دولت را دولت شیعی و یا اسلامی بنامیم، به خودی خود مصونیتی از انحراف ایجاد نمیکند لذا درس بزرگی که عاشورا برای ما دارد این است که اولاً نباید نسبت به اسلام بیتفاوت باشیم و در حد توان خودمان نسبت به اصلاح اقدام کنیم و ثانیاً اگر ظلمی میبینیم، سکوت نکنیم و مطالبه کنیم، یکی از ظرفیتهای اجتماعی که نیاز به فعالسازی دارد، مطالبهگری است.