کرب و بلا، حجت‌الاسلام و‌المسلمین محمدعلی شاه‌آبادی در نخستین نشست از سلسله نشست‌های «آرامش‌بخشی عاشورا» که به همت کانون توحید برگزار شد  با موضوع «آرامش انسان با انسان آرام» سخنرانی کرد و گفت: ابتدا باید گفت آنچه خشونت را از بین می‌برد به انسان آرامش می‌دهد و این آرامش هم در فضای بیرونی اتفاق می‌افتد و هم در فضای درونی انسان.

 

وی ادامه داد: در فضای درونی خشم، تعصب، نادانی، ناتوانی و مانند اینها است که انسان را دچار اضطراب و بحران می‌کند و آرامش را از انسان می‌گیرد و شما زمانی می‌توانید آرامش بیرونی پیدا کنید که ابتدا در درون خودتان به آرامش رسیده باشید. اما باید دید که چگونه می‌توان در درون خود به آرامش رسید؟

 

شاه‌آبادی تصریح کرد: شما  زمانی که بر ترس خود، بر تعصب خود، بر ناتوانی‌های خود غلبه می‌کنید به آرامش می‌رسید. زندگی بدون فراز و نشیب نمی‌شود. در سایه این فراز و نشیب‌ها بالندگی به وجود می‌آید بنابراین اگر دنبال این باشیم فراز و نشیبی نباشد، این امر یعنی آرامش اتفاق نمی‌افتد. تنها راه آرامش، کنترل است و کنترل در سایه کسب قدرت است.

 

این پژوهشگر دینی در ادامه افزود: حال باید دید که منابع قدرت چیست؟ در جواب باید گفت قدرت‌هایی که بشر می‌شناسد عموماً در یک تقسیم‌بندی عام، دو دسته هستند؛ مادی و معنوی. آنچه ما با تمرین در حیطه علوم انسانی بشری می‌شناسیم، قدرت مادی است که اراده ما را تقویت می‌کند و با تقویت اراده خشم خود را کنترل می‌کنیم.

 

این مدرس حوزه و دانشگاه گفت: یک قدرت معنوی هست به نام قدرت الهی. خدا خالق تمام قدرت‌هاست. وجودی است که به همه قدرت‌ها قدرت داده و او قدرت را خلق کرده است. در بین قدرت‌های مادی و معنوی از یک نظر اشتراک است و از نظر دیگری تفاوت. از این جهت مشترک هستند که هر کس تمرین کند و شرایط لازم را فراهم کند، می‌تواند از این قدرت بهره‌مند شود.

 

وی به روایتی مشابه از پیامبر اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع) اشاره کرد و تأکید کرد: راوی می‌گوید: یا رسول الله، وقتی خدمت شما می‌رسیم و از محضرتان مرخص می‌شویم انگار روی هوا راه می‌رویم. احساس می‌کنیم سختی‌ها و کدورت‌ها از ما فاصله گرفته است. جالب اینکه جوابی که پیامبر(ص) و امام صادق(ع) دادند مشابه هم است. حضرت فرمودند: اگر بتوانید این حالت را در خودتان حفظ کنید رفت و آمد ملائکه را خواهید دید. مهم حفظ آن حالت که از آن به قدرت معنوی تعبیر می شود، است. بنابراین اگر بپرسیم برای همه ممکن است؟ پاسخ بله است.

 

این پژوهشگر دینی ادامه داد: ممکن است کسی سوال کند این معرفت فطری چگونه است؟ من یک مثال بزنم. بچه‌ها مشغول بازی هستند. یک دفعه یک اتفاقی برایشان می‌افتد و ترسی به آنها دست می‌دهد. به مجرد اینکه این ترس به وجود می‌آید، یکباره صاحب قدرتی که می‌شناسند را صدا می‌کنند. صاحب قدرتشان پدر و مادر هستند. این یعنی چه؟ بچه کار خودش را می‌کند، ولی جوهر وجودی اوو قطب‌نمای وجود او رو به سوی پدر و مادر دارد. هر گاه ما به این برسیم که بتوان آن جوهر وجودی خودمان را به سوی خدا قرار دهیم، این پیوند برقرار شده است و«الا بذکر الله تطمئن القلوب» به همین معناست. لذا در روایت آمده است مؤمن در میان مردم مانند مردم زندگی می‌کند ولی مانند مردم نیست چون قلبش جای دیگری است.

 

وی با اشاره به اینکه خداوند این معرفت را در وجود همه ما قرار داده است، گفت: اگر ما خود به این برسیم که رسیده‌ایم، اگر نرسیم راهنمایانی برای ما قرار داده است. آن راهنمایان چند خصوصیت دارند. مهمترین آنها این است که در راه هدایت به هیچ‌چیز و هیچ‌کس نیاز ندارند. برای هدایت بشر، به هیچ‌کس جز خدای متعال نیاز ندارند لذا آنها همواره در سایه امن الهی زندگی می‌کنند. ما هم باید دستورالعمل آنها را اجرا کنیم و هنگام بروز مشکلات از آنها استمداد بطلبیم چرا که آنها در ساحل آرامش خدا هستند و می‌توانند این امنیت را به ما هم برسانند. یکی از این راهنمایانی که در این ساحل آرامش است، امام حسین(ع) است. وقتی شما به زندگی امام حسین(ع) توجه کنید هر آینه این آرامش را در زندگی حضرت به صورت برجسته‌ می‌بینید. البته کربلا یک فصل درس‌آموز بلکه درس‌آموزترین فصل هدایت‌های امام حسین(ع) است و عاشورا شاه‌بیت این قصیده است.

 

حجت‌الاسلام شاه‌آبادی اظهار داشت: بزرگترین ترسی که بشر دارد مرگ است. یا ترس از مرگ ناشی از این است که مرگ برای انسان پایان همه لذت‌هاست یا ناشی از این است که مرگ، روبرو شدن با اشتباهات خودمان است. در هر صورت ما از مرگ می‌ترسیم و بالاترین ترس هم مرگ است. تعبیر روایات ما هم همین است که انسان برای اینکه بتواند در برابر اشتباهات کنترل کند، باید درهم‌کوبنده لذت‌ها را به‌یاد آورد. راوی سوال می‌کند درهم‌شکننده لذت‌ها چیست. امام می‌فرماید یاد مرگ.

 

وی در ادامه افزود: با این پیش فرض حال به سراغ عاشورا؛ در یک جا سیدالشهدا (ع) که در مسیر می‌آمدند لحظه‌ای خواب چشمانشان را گرفت و وقتی از خواب بیدار شدند فرمودند: هاتفی را شنیدم که می‌گفت این کاروان می‌رود و مرگ از پی ایشان روان است. علی اکبر(ع) پرسید: پدرجان، آیا ما بر حق نیستیم؟ فرمودند: چرا.  و علی اکبر با آرامش گفت: بنابراین هراسی از مرگ نداریم. باید گفت که این آرامشی است که علی اکبر(ع) در سایه آموزه‌های پدر به آن رسیده است.

 

 شاه‌آبادی در پایان گفت: در صحنه دیگری که معروف هم هست؛ وقتی در شب عاشورا امام حسین(ع) جایگاه اصحاب را برای آنها بیان می‌کنند، جناب قاسم سؤال می‌کند عموجان آیا من هم شهید می‌شوم؟ امام سؤال می‌کند: مرگ در کام تو چگونه است؟ او در پاسخ گفت: شیرین‌تر از عسل. چگونه ممکن است مرگ برای انسان شیرین‌تر از عسل باشد؟ این در سایه پیوند با آن قدرت معنوی و در سایه زندگی در ساحل امن الهی است. شما این پیوند با معنویت و کنترل  بحران‌ها در کربلا در اوج می‌بینید..