اختصاصی کرب و بلا؛ روایت عاشورا به اشکال گوناگون صرف‌نظر از بیان تاریخی، عرصه‌ای است پندآموز که در مقاطعی مشابه حتی در زندگی معاصر نیز قادر است طریق درست زندگی کردن را پیش روی مخاطب این واقعه تاریخی بگذارد. این میان گروه سنی کودک و نوجوان به عنوان یک مقطع سنی در حال رشد، باید به شکلی مؤثر و پرنفوذ در جریان این رویداد که سرشار از آموزه‌های اخلاقی و تربیتی است، قرار گیرد تا از این ره توشه به الگوها و نمونه‌های موفقی برای زندگی آینده خود دست یابد.

قالب داستان و قصه‌پردازی براساس وقایع عاشورا و قیام اباعبدالله‌الحسین (ع) طی سال‌های متمادی مورد توجه نویسندگان حوزه ادبیات کودک و نوجوان بوده است و می‌توان این ادعا را داشت که اتفاقاً این حوزه دچار تنوع و تحولی در سبک نگارشی و همچنین روایت از مناظری جذاب شده است. با این وجود همواره این پرسش مطرح است که آیا تجارب صورت گرفته در ادبیات کودک و نوجوان پیرامون عاشورا، هدفمند بوده و در راستای تحقق اهداف مورد نظر، خط مشی درستی را انتخاب کرده است یا خیر؟

 

درباره این موضوع و نسبت ادبیات داستانی کودک و نوجوان با واقعه تاریخی عاشورا با سیدعلی کاشفی خوانساری؛ نویسنده و کارشناس حوزه ادب و فرهنگ کودک و نوجوان گفت‌و‌گوی کرده‌ایم. سیدعلی کاشفی خوانساری از جمله نویسندگان باسابقه کودک و نوجوان است که سابقه سردبیری فصلنامه «نقد کتاب کودک و نوجوان» و «سروش نوجوان» را در کارنامه‌ای خود دارد. وی آثار متعددی در حوزه کودک و نوجوان به رشته تحریر درآورده و بالغ بر 83 عنوان کتاب در این حوزه منتشر کرده است که از آن جمله می‌توان به «تاریخ ادبیات دینی کودک و نوجوان» اشاره کرد که از سوی انتشارات حوا منتشر شده است.

مشروح گفت‌و‌گو‌با سیدعلی کاشفی خوانساری را در ادامه می‌خوانید:

 

ـ آیا در زمینه ادبیات عاشورایی کودک و نوجوان قائل به رده سنی هستید و اینکه اساساً مختصات ادبیات داستانی کودک و نوجوان پیرامون واقعه عاشورا چیست؟

یک اصل کلی وجود دارد و آن اینکه باید هدف ما در ادبیات، ارتباط با مخاطب و انتقال پیام، اطلاعات، بینش و نگرشی خاص به مخاطب باشد و در این راستا به طور حتم باید مختصات  مخاطب، منظور و مورد توجه قرار گیرد. در ادبیات کودکان و نوجوانان نیز هم از نظر دایره واژگانی و هم از نظر پیچیدگی مفاهیم و اینکه مطالب ارائه شده تا چه اندازه از نظر محتوایی، ویژگی‌های روحی و روانی مخاطب را تأمین می‌کند، ملاک نظر است و تفاوتی نمی‌کند که آنچه بیان می‌شود درباره عاشورا باشد و یا موضوع دیگری. مهم این است که با رعایت شروطی طرح شده،  بتوان ارتباط تنگاتنگی را با مخاطب خود برقرار کرد و لذا به این اصل باید توجه کامل داشته باشیم.

 

ـ در مورد پرداختن به فرازهایی از عاشورا ویژه کودک و نوجوان حساسیت‌هایی وجود دارد و اینکه چه بسا شرح همه مقاطع عاشورا برای رده سنی کودک و نوجوان چندان مناسب نیست که مثلاً در قالب داستانی مطرح شود، نظر شما چیست؟

پیش از هر چیز ما به عنوان نویسنده، ناشر و یا شاعر و یا حتی کسی که فعالیت ‌فرهنگی دارد باید از خودمان بپرسیم که اصلاً چه  ضرورتی دارد که مثلاً در مورد عاشورا بنویسیم؟ چرا باید  برای بچه‌ها کتاب عاشورایی تولید شود؟ قطعاً این قبیل تلاش‌ها به این دلیل نیست که فرض کنیم در شب اول قبر از ما نام و نحوه شهادت شهدای کربلا پرسیده می‌شود و این شرط ما برای رفتن به بهشت وجهنم است و لذا به همین دلیل باید از همان دوران کودکی و نوجوانی، فرزندان خود را با این مفاهیم و اطلاعات آشنا کنیم. اصلاً اینطور نیست و آموزه‌های دینی نیز چنین چیزی را به ما نشان نمی‌دهد. باید ببینیم که صرف انتقال این اطلاعات در قالب‌های گوناگون از جمله داستان، قرار است چه نتیجه‌ای به دست دهد؟ دانستن این مسئله بسیار به ما در جهت‌دهی فعالیت فرهنگی که قصد انجام آن را داریم کمک خواهد کرد.

به نظر من در آشنا کردن بچه‌ها با واقعه عاشورا دو هدف را می‌شود تبیین کرد؛ یکی اینکه به این واسطه آنها را با مسائل و بحث‌های اعتقادی نظیر توحید، عدالت، آزادی‌خواهی، تسلیم نشدن در برابر ظلم و جور، اعتراض به استبداد، عدم قبول تحریفات دینی، شجاعت و دلاوری، حقگویی و حق‌خواهی و... که به طور طبیعی محتوای عاشوراست آشنا کنیم و دیگری محبت و قائل شدن به ولایت آل الله به عنوان انسان‌های شاخص و ویژه است که ما خود را باید پیرو و محب ایشان بدانیم که این مسئله دوم در حقیقت خود پیش‌نیازی است برای هدفی دیگر و آن اینکه سنخیت و ارتباطی به این واسطه با مخاطب ایجاد شود تا از این طریق مشی و رفتار آنها که در نظر ما از خوبان تاریخ بشری هستند، موجب تغییراتی در جان ما شود تا در قالب این ارتباط ، هر چه بیشتر سعی کنیم زندگی خود را با چنین الگویی انطباق دهیم تا در نهایت حال خوبی پیدا کنیم.

بایدبدانیم انتقال اطلاعات تاریخی درباره عاشورا به کودکان قرار است به چه نتیجه ای ختم شود

 

ـ اتخاذ این دو هدف به نوعی یک نقشه و الگوی تربیتی و اخلاقی در مواجهه با کودک و نوجوان است؟

بله و باید ببینیم که آنچه که نوشته می‌شود در قالب داستان و حتی کتاب غیرداستانی، در خدمت کدامیک از این دو هدف است چرا که از نظر من صرف نگارش کتاب داستان برای بچه‌ها با موضوع عاشورا کار ارزشمندی نیست و چه بسا در مقاطعی نیز حتی ضد ارزش باشد.

متأسفانه گاه دیده می‌شود که نگارش و تولید کتاب برمبنای عاشورا و یا هر واقعه آموزنده تاریخی جنبه ابزاری و حرفه‌ای پیدا می‌کند و از این منظر یک نویسنده که ممکن است اعتقادات مذهبی خاصی ندارد به صرف اینکه چنین وقایعی بزنگاه‌های تاریخی داشته و جذابیت داستانی فراوانی دارد، به نگارش آن دست بزند، چرا که صحبت از یک موقعیت پُرکشش است و به طور طبیعی کارزار دو جبهه نابرابر یعنی سپاه امام حسین (ع) در برابر خیل عظیم لشکریان کوفه برای داستان‌پردازی بسیار مناسب است، هر چند که باید گفت این نگاه دینی نیست و دلیل آن هم اینکه در این نوع نگاه این توجیه کافی نیست و ما بنا به رسالتی که داریم ابتدا باید ببینیم و اندیشه کنیم که از رهگذر نگارش چنین آثاری قرار است چه چیزی را به مخاطب منتقل کنیم.

ممکن است گاهی نگارش کتاب برای بچه‌ها با موضوع عاشورا حتی ضد ارزش باشد 

 

ـ تصویرگری و چهره‌نگاری شخصیت‌های یک داستان از جمله بخش‌های جذاب کتاب‌های کودک و نوجوان است؛ در روایت عاشورا برای کودک و نوجوان در امر تصویرسازی و چهره‌نگاری باید چه اصولی رعایت شود؟

تصویرگری کتاب کودک و نوجوان از جمله ارکان نگارش و تولید این محصولات ادبی و فرهنگی است که در همه تولیدات مکتوب ویژه کودک و نوجوان از یک اصل و قاعده پیروی می‌شود که قطعاً روایت عاشورا در کتاب کودک و نوجوان نیز باید از این اصول مشترک که اغلب دربردارنده قواعد زیبایی‌شناسی و تناسب میان تصاویر و مخاطب به سبب جذابیت است، تبعیت کند.

با این وجود نباید این امر را نیز از نظر دور داشت که پرداختن به عاشورا از قداست و ارزش والایی برخوردار است و باید در جای جای اجرا و ترسیم تصاویر مرتبط با چنین واقعه‌ای که در کتاب روایت شده است، تقدس چهره بزرگان دینی حفظ شود تا به این واسطه در ذهن مخاطب تصویری لطیف و متعالی که مخاطب قادر باشد با آن ارتباط خوبی برقرار کند، تداعی شود.

در معاصرسازی عاشورا  در قالب داستان‌های روزمره باید از مقایسه مستقیم خودداری کرد 

 

ـ اشاره به مجموعه‌ای از مفاهیم ارزشی و اخلاقی منبعث از واقعه بزرگی همچون عاشورا کردید؛ یک نویسنده کودک و نوجوان برمبنای چنین مفاهیمی به چه شکل می‌تواند معاصرسازی کند و این مفاهیم را در قالب روایاتی معاصر، به گونه‌ای روایت کند که برای مخاطب بیش از پیش ملموس باشد؟

همانطور که اشاره شد ما در مواجهه با عاشورا و بسیاری از اتفاقات تاریخ اسلام با مواردی گوناگون از زندگی پیشوایان دینی خود روبرو می‌شویم که سرشار از درس‌هایی برای زندگی امروز ما هستند و براساس آنچه که گفته شد بیان آنها صرفاً به منزله روایت یک اتفاق تاریخی نباید باشد که تبدیل به محفوظاتی برای ما شود بلکه باید در زندگی معاصر ما تأثیرگذار و کاربردی باشد.

با این وجود باید گفت که در چنین مواجهه‌ای و به منظور معاصرسازی، باید اعتدال حفظ شود به این معنی که سعی در بیان این روایات به شکل مقایسه‌ای نداشته باشیم که مخاطب را خدای ناکرده دچار برخی فریبکاری‌ها و اغراق‌های ایدئولوژیک کنیم که باید به جرأت بگویم چنین رویکردی یک نوع رویه سیاستکارانه است.

مثلاً نباید در معاصرسازی این مفاهیم به دنبال ما به ازاهای امروزی بگردیم؛ کاری که متأسفانه شاهد رخ دادن آن هستیم و به طور مثال و برای تقریب ذهن مثلاً گفته می‌شود که یزید زمان همان صدام است و یا عملکرد برخی گروه‌های نوظهور تروریستی را به مثابه کاری که لشکریان عمر سعد با سپاه امام حسین (ع) کردند، می‌گذارند. اصلاً در چنین ساحت بیانی نیاز به انطباق تاریخی وقایع با آنچه که در زندگی معاصرمان شاهد آنیم، نیست و تنها باید با وام‌گیری از مفاهیم به گونه‌ای آنها را در یک روایت معاصر مستحیل کنیم که ناخودآگاه زندگی به سبک حسینی را ترویج دهد.