کرب و بلا: طبق آنچه از گذشته به کرات نقل شده است، چنین به نظر می‌رسد بعد از واقعه عاشورا جز زنان و امام سحاد (ع) کسی زنده نمانده است. اما با مطالعه تاریخ و بررسی گزارش‌های موجود، به نام افرادی بر می‌خوریم که پس از کارزار عاشورا زنده مانده و به نوعی راوی وقایع کربلا بوده‌اند. از جمله بازماندگان حادثه عاشورا افرادی از بنی‌هاشم و صحابه هستند که به دلایلی از جمله بیماری، در نبرد روز دهم سال شصت هجری شرکت نکرده و زنده مانده‌اند.

 

وجود مقدس امام زین‌العابدین (ع) از جمله بازماندگان کربلاست که گزارش‌های متفاوت و گاه متناقض از دلیل زنده ماندن ایشان در تاریخ وجود دارد. برخی خردسالی و سن کم حضرت را دلیل این امر می دانند و نقل می‌کنند امام سجاد هنگام رخداد عاشورا کودک بوده است.گروهی نیز بیماری ایشان را در نجات حضرت دخیل می‌دانند.2

نکته‌ای که در این گزارش‌ها وجود دارد اینکه تعدادی از منابع از آن حضرت با عنوان «علی اصغر» یاد کرده و بعضی نیز چنین نقل کرده‌اند که ایشان زمان حضور در مجلس ابن زیاد هنوز به سن بلوغ نرسیده بود.3

«سید جعفر شهیدی» از محققان معاصر بر خلاف نقل‌های مشهور سال ولادت امام سجاد را سال 48 یا 49 می‌داند و با این ادعا که حضرت در کربلا دوازده یا سیزده سال داشته است، می‌گوید: درست است که علی بن‌ الحسین روز عاشورا یا چند روز قبل و بعد از آن بیمار بوده است، اما بیماری نمی‌تواند جوانی بیست و چند ساله را چنان از پا درآورد که به کودکی نابالغ شبیه شود. بنابراین مورخان به اشتباه سال ولادت علی اکبر را که در کربلا شهید شد، برای امام سجاد در نظر گرفته‌اند، دیگر اینکه طبق اسناد تاریخی امام حسین (ع) در فاصله سال‌های 37 تا 40 هجری، همراه پدر گرامی‌شان در کوفه بوده‌اند، پس این امکان وجود ندارد که فرزند او در مدینه  متولد شده باشد.4

 

اگرچه این نظریه در نقد گزارش‌ها به نکته‌های دقیقی توجه کرده، اما چند اشکال بر این نظریه وارد است: نخست اینکه در تأیید این ادعا هیچ سندی ارائه نشده و فقط با تکیه بر شواهد و احتمالات، چنین نظریه‌ای مطرح شده است و هیچ منبعی دال بر اثبات سال ولادت امام سحاد (ع) در سال 48 یا 49 وجود ندارد، بلکه تمام منابع ولادت آن حضرت را با اختلاف در فاصله سال‌های 33 تا 38 دانسته‌اند5 و حتی مورخان از قدما و نزدیک به واقعه کربلا متفق القول‌اند که حضرت در زمان حادثه کربلا کودک نبوده است.6 بنابراین می‌توان محل ولادت ایشان را که کمتر بدان پرداخته شده، کوفه دانست نه مدینه و در این صورت اشکال برطرف شده و نیازی به نادیده انگاشتن این همه سند نیست.

دلیل دوم بر رد نظریه سید جعفر شهیدی اینکه اگر امام حسین (ع) بین سال‌های 37 تا 40 در کوفه بوده و قهرا امام سجاد (ع) نمی‌توانسته در این تاریخ در مدینه متولد شده باشد، پس حضرت علی اکبر هم نمی‌توانست در مدینه زاده شده باشد، بنابراین ادعای اینکه سال ولادت علی اکبر برای امام سجاد (ع) ذکر شده باشد معنا ندارد.

نکته دیگر اینکه «ابونصر» از امام صادق (ع) نقل می‌کند که علی بن حسین در سن 58 سالگی وفات کرده7 و به استناد همین روایت آن حضرت در کربلا 23 یا 24 سال داشته و نظر کسانی که معتقدند امام در حادثه کربلا کودک بوده، رد می‌شود و تنها عامل کشته نشدن را بیماری می‌داند.

شاید مهم‌ترین دلیل بر رد ادعای کودکی امام؛ وجود امام باقر (ع) باشد که بنا به شهادت منابع آن حضرت در کربلا حدود چهار سال داشته است، بنابراین چگونه ممکن است فردی نابالغ، فرزندی چهار ساله داشته باشد.

 

بنابراین امام سجاد در سال 61 نه تنها کودک نبوده، بلکه جوانی متاهل بوده است اما اینکه برخی منابع آن حضرت را علی اصغر یاد کرده‌اند، آن گونه که بر می‌آید مورخین این تعبیر را در مقابل علی اکبر به کار برده‌اند، نه برای توصیف سن امام. چنان که «ابوحنیفه دینوری» به طور صریح می‌گوید یکی از نجات‌یافتکان علی اصغر بود که بالغ شده بود8 و با این تفاسیر بیشتر منابع در مورد بیماری ایشان ذر روز عاشورا اتفاق نظر دارند.9

 

____________________________________________________

منابع:

- سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 37 به نقل از تاریخ گزیده، ص 203-208؛ کمال الدین دمیری، حیاه الحیران، ج1، ص247.

2- مصعب زبیری، نسب قریش، ص 58؛ طبری، بلاذری، نسب‌الاشراف، ج3، ص 411.

3- خوارزی، مقتل الحسین (ع)، ج 2، ص 42-43؛ بلاذری، نسب‌الاشراف، ج3، ص  411.

4- سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 29-37.

5- کلینی، الکافی، ج1، ص 466؛ مسعودی، مروج الذهب،ج3،ص 169.

6- ابوحنیفه دینوری، اخبار الطول، ص 259؛ بلاذری، نسب‌الاشراف، ج3، ص 411 و 413؛ مصعب زبیری، نسب قریش،  ص 58.

7- بحارالانوار،‌ ص 151، حدیث 10 (به نقل از کشف الغمه ) و ص 152 الی 154

8- ابوحنیفه دینوری، اخبار الطول، ص 259.

9- برگرفته از کتاب نگاهی نو به جریان عاشورا، تالیف پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، بخش ششم، ص 191.