به گزارش کرب و بلا، محرم ماه آغازین سال هجری قمری است و در سنت قوم عرب همچون سایر قومیتها و مسالک، آغاز سال نو با شادی و بهجت همراه بوده است؛ سنتی که به غیر از معدودی از جامعه عرب که امروزه به شکل شاخص میتوان از آنها به وهابیت اشاره کرد، به واسطه پاسداشت حرکت اباعبدالله (ع) و شهادت ایشان قرون متمادی است که دیگر برگزار نمیشود.
عاشورا نه در میان جامعه شیعی بلکه در میان پیروان سایر ادیان و مذاهب نیز از اعتبار و جایگاه رفیعی برخوردار است و حتی در میان دشمنان علی (ع) و آل علی (ع) نیز مشهور است که اغلب بر حقانیت ایشان معترف بوده، اما به صلاح خود میدانستند که با ایشان عداوت و خصومت داشته باشند چنانکه مشهور است معاویه بن ابی سفیان بارها بر این مسئله معترف بوده است و حتی در هنگام مرگ به یزید وصیت میکند که آل علی (ع) و فرزند ایشان یعنی حسین بن علی (ع) را آزاد و رها بگذارد.
از طرح این مسائل که بگذریم در ادامه و در طول ادوار تاریخی پس از واقعه عاشورا، علاوه بر تلاش و اهتمامی که از سوی متفکران و اندیشمندان شیعی در تبیین درست و بهحق واقعه عاشورا صورت گرفته است، شاهد ارائه برخی دیدگاهها از سوی علمای اهل سنت هستیم که به نظر میرسد چندان نباید موافق جریان کربلا و قیام سیدالشهدا (ع) باشند. اما جهت رعایت عدل و انصاف باید اذعان داشت که دیدگاههای ایشان پیرامون این موضوع یکسان نیست و برخلاف اهل تشیع که بر محور «ولایت و امامت» اجماع دارند، نمیشود حکم واحدی در مورد همه آنها داد.
به این منظور و برای شناخت دیدگاه اهل سنت، باید دستهبندیهای متفاوتی صورت گیرد و در این راستا کتب و منابع معتبر آنها یک شاخه است و دیدگاه عامه مردم که معمولاً کتاب نمیخوانند و تابع سخنان بزرگان خود هستند، یک شاخه دیگر است. هر چند که سخن بزرگانشان نیز کاملاً متفاوت و اغلب متضاد است که در ادامه به ذکر چند نمونه شاخص از آن میپردازیم:
ابنعماد حنبلی که از بزرگان اهل سنت است، ضمن نقل حادثه کربلا و عاشورا، مینویسد: «قاتل الله فاعل ذلک وأخزاه و من أمر به أو رضیه. ..» (خداوند بکشد کسی را که امام حسین(ع) را کشت و خاندان اهل بیت(ع) را به اسارت برد و راضی به این عمل بوده است. (1)
آلوسی یکی از علمای اهل سنت است که نه تنها خصومت خاصی با تشیع دارد، بلکه گاه از وهابیت نیز دفاع کرده است، اما در پاسخ عدهای که برای خلاصی از وجدان درد در طرفداری یزید مدعی شدند او توبه کرده است، مینویسد: «الظاهر أنه لم یتُب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد و جماعه فلَعنهُ اللّهِ عز و جل علیهم أجمعین و عَلی أنصارِهم و أَعوانهم و شیعتهم و مَن مال إِلیهم إلی یومِ الدین ما دمعتْ عین علی أبی عبد اللّه الحسین».
(ظاهر این است که یزید توبه نکرده است و احتمال توبه او ضعیفتر از ایمانش است و ابن زیاد و ابن سعد ملحق به او هستند و تا چشمی برای امام حسین(ع) اشک میریزد خدا یزید و اتباع او را لعنت کند.)(2)
ابن جوزی نیز از علمای معروف و معتبر اهل سنت است و در پاسخ به اعتقادات خطای برخی از اهل سنت راجع به یزید، خلافت غصبی و خلافهایش مینویسد: «از اعتقادات بعضی عامه که خود را سنی میدانند این است که یزید کار درستی انجام داده است. (این ادعا به استناد همان جوسازی زمان امام حسین (ع) که میگفتند یزید خلیفه است و بر هر مسلمانی واجب است با او بیعت کند و اگر نکند از دین خارج شده و خونش مباح است، دلالت می کند.)»
وی ادامه میدهد: آنها اگر به تاریخ نگاه میکردند میفهمیدند که اصلاً یزید خلیفه نبوده و مردم ملزم به بیعت با او شدند و یزید از هیچ کار قبیحی دوری نکرده است و بر فرض که عقد بیعت او صحیح هم باشد، خلافکاریهایی از او سر زده است که همه آنها موجب فسخ بیعت است.
در ادامه به اظهار نظر برخی از متفکران و اندیشمندان اهل سنت درباره عاشورا به نقل از کتاب ایشان میپردازیم:
شوکانی در کتاب «نیل الاوطار» مینویسد: به تحقیق عدهای از اهل علم افراط ورزیده، چنان حکم کردند که حسین (ع) نوه پیامبر، نافرمانی یک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت شریعت یزید بن معاویه را هتک کرده است! خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجیبی که از شنیدن آنها مو بر بدن انسان راست میشود.
تفتازانی در کتاب «شرح العقاید» آورده است: حقیقت این است که رضایت یزید به قتل حسین (ع) و شاد شدن او بدان خبر و اهانت کردنش به اهل بیت پیامبر (ص) از اخباری است که در معنی متواتر است هر چند تفاصیل آن متواتر نیست. درباره مقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنت خدا بر او و یارانش باد، توافقی نداریم.
جاحظ از متفکران شهیر اهل تسنن گفته است: منکراتی که یزید انجام داد، یعنی قتل حسین(ع) و به اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدم ساختن کعبه، همه اینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج از ایمان او دلالت میکند. بنابراین، یزید فاسق و ملعون است و کسی که از لعن او جلوگیری کند، نیز ملعون است.
ابن حجر هیثمی مکی در کتاب «الصواعق المحرقه » آورده است: پسر امام حنبل در مورد لعن یزید از وی پرسید. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسی که خداوند او را در قرآن لعن کرده است؟ .آنجا که میفرماید: «فصل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله » و لذا چه مفاسدی و قطع رحمی از آنچه یزید انجام داد، بالاتر است؟!
عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین » مینویسد: به تحقیق گروهی از علما از جمله قاضی ابوعلی و حافظ ابن الجوزی و تفتازانی و سیوطی در مورد کفر یزید نظر قطعی دادهاند و با صداقت تمام لعن او را جایز شمردهاند.
شیخ محمد عبده گفته است: هنگامی که در دنیا حکومت عادلی وجود دارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهی است و در برابر آن حکومتی ستمگر است که میخواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هر فرد مسلمانی کمک کردن حکومت عدل واجب است و از همین باب است انقلاب امام حسین (ع) که در برابر حکومت یزید که خدا او را خوار کند؛ ایستاد.
همچنین از سبط بن جوزی در مورد لعن یزید پرسیده شد و او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجویز کرده است، ما نیز به خاطر جنایاتی که درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداریم و اگر کسی به این حد راضی نمیشود، ما هم می گوییم اصل، لعنت کردن یزید است.
امام شافعی که در دوستی اهل بیت (ع) زبانزد است، درباره نهضت کربلا چنین سروده است:
حسین(علیه السلام) کشتهای بی گناه است که پیراهن او به خونش رنگین شده و عجب از ما مردم آن است که از یک طرف به آل پیامبر درود میفرستیم و از سوی دیگر فرزندانش را به قتل می رسانیم و اذیت میکنیم!
اگر گناه من دوستی اهل بیت پیامبر است، پس من هیچ گاه از آن توبه نمیکنم. اهل بیت پیامبر(ع) در روز محشر شفیعان من هستند و اگر نسبت به آنان دشمنی داشته باشم، گناهی نابخشودنی است.
پی نوشت:
1 ـ شذرات الذهب (متوفی 1089) ج 1 ص 66
2ـ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 13، ص 228