کرب و بلا؛ پُرواضح است که آنچه در محافل و مجالس حسینی وجهه عمومی یافته و کارکردی براساس ظرفیت ادراک مستمعین که از اقشار مختلف مردم هستند، داشته است و بیشتر بر جنبه‌های تهییج و تحریک عواطف و احساسات ایشان متمرکز بوده و گاه صور خیال نیز چاشنی بیان وقایع مربوط به حماسه حسینی شده تا بر میزان هیجان و شور حاکم بر این مجالس بیفزاید.

 

البته تجربه نشان داده است که چنین پرداختی بدون هیچ غرض‌ورزی صورت گرفته و فضایی که پدید می‌آید آنچنان در آن احساسات غالب است که شاید کمتر کسی به دنبال سندیت و وثوق مطالبی که عنوان می‌شود، باشد. هر چند که بخشی اعظمی از این روایات نیز اگر واقعیت نداشته باشد اما نزدیک به واقع بوده و .بنا بر اقتضای شرایط و موقعیتی که پدید آمده، ممکن است شخص مداح، ذاکر و راوی بر سوز و گداز هر چه بیشتر آن افزوده باشد.

 

با این حال یکی از مواردی که موجب می‌شود آرام آرام شاهد آن باشیم که بیان روایات مربوط به واقعه عاشورا از مدار واقعیت خارج شده و حتی گاه خواسته و ناخواسته نسبت‌های ناروا و کذب به آن داده شود، آن است که معمولاً ذاکر و مداح و یا راوی از منابع موثقی در بیان خود استفاده نکرده و یا رجوع به منابع دست چندمی پیرامون نقل واقعه عاشورا برای او کافی بوده و انگار هر چه منبع قابل استنادی بر وجه سوز و گداز و احساساتی شدن محافل و مجالس عزا کمک کند، به همان میزان از واقعیت و آنچه که براساس اقوال مشهور تاریخی به اصل ماجرای روی داده نزدیکتر است، فاصله می‌گیرد.

 

به طور طبیعی تمسک مداحان و روایان واقعه کربلا در مجالس حسینی بیشتر بر روایات دست چندمی است و البته توسل به برخی نقل‌های غلوآمیز و نسبتاً دور از واقع برای افزودن بر سوز و گداز و شور و هیجان مستمعان است تا آنجا که بنا بر نقل مشهور بیشتر موارد استناد به کتبی همچون «روضه‌الشهدا» ملا واعظ کاشفی است تا آنجا که به جهت پرکاربرد بودن این کتاب اساساً جلسات عزا تحت تاثیر نام این کتاب به «روضه‌» مشهور شده است.

اما همانطور که گفته شد هر چه منبع روایی یک واقعه به تاریخ رخداد آن نزدیکتر باشد و یا در بیان آن به منابع مشهور و نزدیک به واقعه استناد کرده باشد، بر آن وثوق و اعتماد بیشتری است و با وجود احترامی که باید به اسناد و مکتوبات تاریخی حتی تا اندازه‌ای دور از واقع، قائل شد چرا که به هر حال موجب استمرار محافل حسینی بوده و چراغ آن را همچنان روشن نگاه می‌دارند اما برای انجام کارهای تحقیقاتی و علمی شایسته است که به منابع موثق تاریخی رجوع شود.

 

یکی از این منابع ارزنده کتابی است تحت عنوان «تاریخ الرسل و الامم و الملوک» نوشته ابوجعفرمحمد بن جریر طبری که به «تاریخ طبری» شهره است و دلیل اهمیت این کتاب و موثق بودنش نیز این است که اغلب روایات نقل شده در این کتاب برپایه مقتل مشهوری تحت عنوان «مقتل ابی‌مخنف» طرح شده است که البته اصل «مقتل ابی‌مخنف» دیگر وجود خارجی ندارد و به دست ما نرسیده است.

 

طبری در این کتاب حوادث سال‌های 60 و 61 هجری که منجر به واقعه عاشورا شد را براساس گزارش‌های مندرج در «مقتل ابومخنف» آن هم با واسطه شخصی به نام هشام بن سائب کلبی که از شاگردان ابومخنف بوده است نقل می‌کند که براین اساس اسناد طبری نوعاً با مطلع «قال هشام بن محمد عن ابی‌مخنف» و یا «حدثتُ عن هشام، عن‌ابی‌مخنف...» بیان شده است.(1)

 

البته خود هشام نیز گزارش‌هایی را به شکل مستقل در این باب دارد و برپایه روایات ابی‌مخنف، اضافاتی بر اقوال او داشته است که در قالب کتابی تدوین یافته و نکته جالب اینکه طبری برخی از اشارات  تاریخی خود را نیز از کتاب هشام وام گرفته است.(2)

 

از جمله دلایلی که بر غنا و اعتبار «تاریخ طبری» در روایت وقایع عاشورا می‌افزاید، استفاده از گزارش‌های کتاب «المغازی» محمد واقدی است مضافاً بر اینکه وی براساس روایت عمار دُهنی، مطالبی نیز از امام باقر(ع) در خصوص مرگ معاویه و بیعت‌‌خواهی ولید بن عتبه (حاکم مدینه) از امام حسین (ع) تا بازگشت اهل بیت به مدینه و عزاداری بنی‌‌هاشم در این شهر، در کتاب خود آورده است.(3)

 

از آنجا که ممکن است در رجوع به «تاریخ طبری» با متنی ثقیل که ممکن است فهم آن کمی مشکل به نظر برسد و یا با پرداختی پراکنده روبرو شویم که البته گاه طبری در نقل برخی از آنها گریزی هم به مقاطع مختلف تاریخی زده است لذا باید گفت که مجموعه گزارش‌های طبری از واقعه کربلا در کتابی با عنوان «استشهاد الحسین» با ضمیمه رساله «رأس الحسین» ابن‌‌تیمیه به چاپ رسیده است.(4) و هم‌چنین حجت‌‌اللّه‌ جودکی ترجمه و تصحیحی از تاریخ طبری بخشی که به واقعه کربلا پرداخته است داشته که به کتابی با عنوان «قیام جاوید» شهره است.

 

پی‌نوشت

1ـ (الذریعه الی تصانیف الشیعه، آقابزرگ تهرانی)

2ـ (بلاغات النساء، ابن ابی‌‌طیفور بغدادی؛ ابوالفضل بن ابی‌‌طاهر)

3ـ (الکامل فی التاریخ، ابن‌‌اثیر؛ عزالدین ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، )

4ـ (النجوم الزاهره فی احوال ملوک مصر و القاهره)