اختصاصی کرب و بلا: به گواه تاریخ یکی از مهمترین دلایل و رمز ماندگاری حماسه باشکوه کربلا، وجود حضرت زینب کبری (س) است. در طول روزگار پس از واقعه عاشورا بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران مسلمان و غیرمسلمان در حد توان خود سعی کردهاند شمهای از شخصیت بینظیر این بانوی قهرمان را به رشته تحریر درآورند.
«زینب، فریاد فرمند» نوشته «آنتون بارا» نویسنده مسیحی و ترجمه «غلامحسین انصاری» است که توسط انتشارات بینالملل چاپ و منتشر شده است.
دربارهی کتاب:
کتاب «زینب فریاد فرمند» همه رفتارها و موضعگیریهای حضرت زینب (س) از دوران کودکی و زندگی خانوادگی و نیز مبارزات عقیدتی و اجتماعی ایشان را به دقت مورد بررسی قرار داده است تا کمالات و شایستگیهای اخلاقی ایشان بر همه حق جویان آشکار گردد.
این کتاب در شش فصل نگاشته شده است. نویسنده معتقد است شناسایی حضرت زینب (س) نباید تنها به موضعگیریهای او در حادثه کربلا منحصر باشد بلکه تمام رفتارهای آن حضرت باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
دربارهی نویسنده:
«آنتون بارا» متولد سال 1945، سوری الاصل و ساکن کویت است. این پژوهشگر و روزنامهنگار مسیحی از سال 1966 تاکنون عضو هیئت تحریریه روزنامه «القبس»، مدیر دو هفتهنامه «شبکه الحوادث» و همچنین در برخی شبکههای رادیویی عربی نیز فعالیت داشته است.
وی بخشی از تحقیقات خود را به زندگی امام حسین (ع) و واقعه کربلا اختصاص داده و نزدیک به 25 سال است به تحقیق و بررسی پیرامون شخصیت، زندگانی و نقش حضرت زینب (س) در واقعه کربلا مشغول است. این کتاب بخشی از نتایج این بررسیها و یکی از آثار آنتوان بارا به شمار میآید.
بازخوانی کتاب
کتاب زینب؛ فریاد فرمند در شش فصل به ترتیب شامل «آماج مصائب»، «عروس شهادت»، «بانوی قهرمان کربلا»، «فریادی که انقلابی را کامل کرد»، «بانوی مقدس» و «حماسه پیروزی» است.
فصل اول: آماج مصائب
- دعاها و نیایشهای زینب (س)
زینب (س) به عبادت پروردگار و خشوع و فروتنی در پیشگاه او معروف بود و در خلق و خلقت در بالاترین درجه کمال بود. امام سجاد (ع) در توصیف ایشان میفرمایند: ای عمه تو به لطف خداوند عالمهای تعلیم ندیده و فهیمهای تفهیم نشدهای.
دعاهای حضرت زینب از لطیفترین و دلنشینترین دعاهاست که سرچشمه آنها خانه وحی است و از قلبی پاک و زبانی منزه بیان شده و نشانه شفافیت ایمان و راضی بودن او به قضا و قدر الهی و رویدادهای سخت و ناگواری است که در سراسر زندگیاش با آنها روبرو بوده، است.
- همزاد با مصیبت
اگر زینب با برادرش به قربانگاه نمیرفت هیچکس از ماهیت و چگونگی حماسه خونبار عاشورا اطلاع نمییافت. بسیاری از مردم که فلسفه قیام حسین (ع) را نمیفهمیدند، مانند ابن تیمیه که همراهی او با امام در سفر کربلا را کاری بیهوده تلقی مینمود. ولی زینب (س) در این همراهی با برادر، اصالت و حقانیت هدف الهی خویش را بر جهانیان آشکار ساخت، هدفی که از بدو تولدش برای او در نظر گرفته شده بود.
- مادر مصیبتها
پیامبر (ص) در تعبیر رؤیای کودکی حضرت زینب که در خواب دیده بودند از شدت وزیدن باد به درخت و شاخههای آن چسبیده بودند، چنین فرمودند: آن درخت تنومند جد توست، شاخههای اول و دوم پدر و مادرت و شاخههای سوم و چهارم نیز برادرانت حسن و حسین (ع) هستند که تو در سوگ آنان لباس سیاه خواهی پوشید.
این زویا با غم از دست دادن جد مهربانش و پس از آن با فاصله اندک با شهادت مادر فداکارش فاطمه (س) تعبیر شد و آز آن به بعد خانواده علی (ع) خود را برای مصیبتهای سنگینتر آماده میکرد
زمان کوچیدن کاروان کربلا فرارسید و عبدالله بن جعفر به سبب رفتن همسر و فرزندانش در سکوتی ناشی از اندوه و نگرانی فرو رفته بود در آن هنگام که دلها مضطرب و چشمها خروشان بود، عبدالله بن عباس به خدمت امام رسید و سعی در منصرف کردن امام از حرکت به سوی عراق داشت که با مخالفت امام مواجه شد، ابن عباس پس از شنیدن سخنان امام با صدایی حزنآلود گفت: فدایت شوم ای حسین، اگر ناگزیر به رفتن هستی خانواده و زنانت را با خود مبر که زینب (س) پس از شنیدن این گفتگو با چشمانی اشکبار به ابن عباس فرمودند: به مهتر و سرور ما توصیه میکنی که ما را در اینجا بگذارد و خودش تنها به طرف کوفه برود! سوگند به خدا که ما با او زنده میمانیم یا با او میمیریم، آیا روزگار کسی جز او را برای ما باقی گذاشته است؟ و این نخستین موضعگیری رشادت آمیز آن سیده بود.
فصل دوم: عروس شهادت
- خاتون لحظهها
یکی از ویژگیهای زینب (س) موضعگیریهای شجاعانه و قوت استدلال او در همه رویدادهای گوناگون بود. او دوران نوجوانی و بلوغ خود را با والاترین مربیان جهان (پدرش امیر مؤمنان، مادرش فاطمه و دو برادرش که سرور جوانان اهل بهشت هستند) بسر برد، بنابراین تربیت شکوهمند این بانو آمادگی او را برای پذیرش مسئولیتی تقویت نمود که در آینده و پس از درگذشت بزرگان خانوادهاش بر دوش او قرار میگرفت.
زینب (س) از کودکی مدیریت امور خانه و وظایف مادرانه را به عهده گرفت و هنگام آماده شدن برادرش حسین (ع) برای انقلاب، او نیز تمام اندوختههای ایمانی و عواطف خواهری خود را بسیج نمود تا بتواند با برادرش در آن نهضت مقدس، شریک و همکار باشد.
بعد از رسیدن کاروان به «رهیمیه» که چهاردهمین منزل در مسیر امام (ع) به عراق بود، زینب (س) از پیمانشکنی کوفیان با برادرش با خبر گردید، از شدت تأثر و دلسوزی به حال برادرش با صدای بلند فرمود: ای کاش دشمنان، ما را بجای برادرم میکشتند و این نشان میداد زینب (س) در هر جایی آماده بود جانش را فدای برادرش نماید.
پژوهشگر دقیقی که واکنشهای زینب (س) در برابر حوادث دردناکی مانند کشته شدن حضرت عباس، حضرت علیاصغر (ع) و ... که با آنها مواجه گردید را بررسی نماید، دچار حیرت میشود که چگونه او این حوادث تلخ و ناگوار را تحمل نموده است. موقعیتهای درناک، بیم و اندوه به اندازهای بود که کوهها نمیتوانستند آن را تحمل کنند، ولی امالمصائب آنها را تحمل فرمود.
- جایگاهی هراسانگیز
دشوارترین مرحله زندگی زینب (س) هنگامی بود که همه اصحاب و مردان اهلبیت (ع) به شهادت رسیده و جسدهایشان بر روی خاک کربلا افتاده است و جز برادرش و برادرزاده بیمارش سجاد (ع) کسی باقی نمانده است. هنگامی که امام حسین (ع) به خیمه فرزندش رفتند، امام سجاد (ع) احوال اهلبیت و اصحاب را پرسیدند، امام فرمودند: پسرم، بدان که اکنون غیر از من و تو هیچ مردی در خیمهها نیست و بقیه کشته شده و بر خاک افتادهاند. مدتی بعد فرزندش را در آغوش گرفت و با چشمانی اشکبار با او وداع نمود. در آن شرایط غمانگیز دردناک که دلها را پرخون میساخت، همه بانوان حریم رسالت، با گریه و ناله ندای الوداع الفراق سر میدادند. هنگامی که حسین علیهالسلام برای رفتن به میدان به راه افتاد، زینب (س) که میدید برادر مهربان میخواهد او را برای همیشه ترک کند، به سوی او دوید و شروع به بوسه به دست و پای برادر کرد. امام او را به شکیبایی دعوت کرد و چون دیگر کسی برایشان باقی نمانده بود، زینب خود اسب امام را نزدش آورد. دقایقی بعد اسب شیهه زنان و پا بر زمین کوبان از میدان بازگشت. زینب (س) به قتلگاه برادر رسید و در کنار بدن خسته و مجروح برادر میگریست. لحظههایی تلخ بر زینب گذشت، سر برادر در حال احتضارش را بر دامن داشت و مویهکنان به او میگفت: برادر، مرا ترک مکن که ناگهان شمر بن ذیالجوشن تازیانهای بر کتفش فرو آورد. دوباره برادرش را در آغوش گرفت و به شمر گفت: ای دشمن خدا! هرگز از او جدا نمیشوم، اگر میخواهی او را بکشی، مرا نیز بکش. در این بین حسین (ع) با بدنی مجروح و بر زمین افتاده از خواهرش خواست به خیمه برگردد و زینب (س) نیز خواسته او را اجابت کرد.
- فردای ناشناخته
شب آرام گرفت، اکنون کافران در آن سرزمین مقدس به بادهنوشی پرداختهاند، عترت پیامبر با شمشیر کافران به قتل رسیدهاند و پیکرهای آغشته به خونشان، هنوز دفن نشده است. در این فضای تاریک و آکنده از ستم و آزار، زینب (س) حرکت الهی خویش را آغاز کرد، در آن جو آمیخته با ترس و نومیدی، عقیله (س) به ثنا و ستایش پروردگاری مشغول بود که او را با این مصیبتها مورد آزمایش قرار داده بود و برای اینکه خدای مهربان به برادرش توفیق شهادت و به خود او صبر و شکیبایی عطا کرده است نماز شکر بجا آورد.
مسئولیت تازه آغاز شده بود. زینب (س) نشسته و خاموش از زنان و کودکان رنجدیده پاسداری میکرد و همچنان به مصیبتهایی میاندیشید که از دوران کودکی تا به حال با او همراه بودهاند. زینب (س) به رغم تاریکیهایی که او را احاطه کرده بود، بر نگرانیهایش چیره شد و به آیندهای روشن برای اسلام و طرفداران حق و عدل امیدوار شد و بر خود لازم میدانست زنده بماند تا از نهضت الهی برادر و آیین جدش دفاع نماید.
فصل سوم: بانوی قهرمان کربلا
با سر زدن آفتاب روز یازدهم محرم، روز محنتبار دیگر برای خانواده حسین (ع) آغاز گردید. فاسقان جنایتکار چون بازهای وحشی به طرف بدنهای مطهر خاندان پیامبر هجوم بردند و سرهای شهیدان را از بدنهایشان جدا ساختند که برای گرفتن پاداش به نزد ابن زیاد ببرند. ابن سعد فرمان داد زنان اهلبیت را بدون پوشش و نقاب مناسب بر شتران سوار کنند. زینب (س) به ابن سعد فرمود: خداوند رویت را سیاه کند به این مردان امر میکنی که ما را بر شتران سوار کنند بگو از آنجا دور شوند ما خودمان به کمک همدیگر سوار میشویم ابن سعد فرمان عقیله را اطاعت کرد و دستور داد سپاهیانش از آنجا دور شوند. سپس زینب و امکلثوم زنان را یکی یکی بر شتران سوار کردند و چون نوبت زینب رسید، امام سجاد (ع) در کنار شتر نشست، زانویش را خم کرد و گفت عمه جان سوار شو. شمر بیرحمانه تازیانهای بر بدن امام وارد کرد، زینب (س) گفت وای بر تو با یتیم دودمان نبوت مهربان باش. دقایقی بعد به آن جایگاه هراسآور رسیدند و با منظرهای غیرقابل تحمل روبرو شدند، جسدهای پارهپاره عزیزانشان بر روی زمین قرار داشت و کرکسان در بالای سرشان به پرواز درآمده و منتظر بودند آدمیان از آنجا دور شوند، ناراحتی ناشی از دیدن این صحنه و اندوه سنگینی که دیشب تحمل کرده بود، احساسات زینب (س) را بر انگیخت و برای شهیدان گریه و مویه سر داد و به سوی جسد برادر خویش رفت و خود را به روی او انداخت. زینب (س) همچنان در حال گریه و مویه بود و میخواست در کنار جسد برادر بنشیند، اما ضربههای تازیانه مانع از انجام خواسته او میشد. سرانجام کاروان به راه افتاد و زینب (س) چنان از سوز دل گریست که همه حاضران را به گریه انداخت.
- خطبه بهتانگیز
شتران حامل اسیران اهلبیت، بعد از پشت سر نهادن دشتها و بیابانها به نزدیکی شهر کوفه رسیدند و زینب (س) اهانتها و ناراحتیهایی که در انتظارشان بود را پیشبینی میکرد. با طلوع خورشید روز دوازدهم محرم، کوفیان به فرمان عبیدالله بن زیاد، شهرها را آذین بستند و پارهای از مردم به سبب پیروزی یزید به هم شادباش میگفتند. پس از ورود کاروان به داخل کوفه مردم برای تماشای اسرا گرد آمدند. زینب (س) به جمعیت انبوهی که آنجا گرد آمده بود اشاره کرد چنان ساکت شدند که گویی پرندهای بر سرشان نشسته زنگها از صدا افتاد، سپس با اطمینانی نبوی و شجاعتی حیدری به آنان فرمود: ای اهل کوفه، ای مردمان فریبکار هرگز گریهتان را سکون مباد سوگندهایتان را وسیله فریب دادن خود قرار دادهاید در میان شنا منشی جز لاف زدن و دشمنی وجود ندارد. پس بسیار بگریید که سزاواز گریستن هستید.
پس از سخنرانی پر حلاوت زینب (س) اسیران را به ساختمان فرمانداری بردند جایی که روزگاری پدرش در همین کوفه بر مسلمانان حکم میکرد اما اکنون مسکن و محل ابن زیاد است. اکنون زینب (س) به طرف ابن زیاد میرود اما نه با ترس و واهمه بلکه با آرامش و گامهایی استوار ... .
فصل چهارم – فریادی که انقلابی را کامل کرد
- رویارویی تاریخی
سپاهیان یزید، صف کشیده و انتظار ورود او را به کاخ میکشیدند. کاروان دیروز تا نزدیکی شام رسیده اما آنان را بیرون شهر نگه داشتهاند تا کار زینت معابر تمام شود. تبلیغات گمراهکننده حکومت به مردم باورانده بود که گروهی طغیانگر بر ضد پیشوا و زمامدار اسلام قیام کرده و کشته شدهاند و امروز سرهای آنان با اسیرانی از خانوادهشان ا به شام میآورند. همه در آن لحظات در انتظار آمدن یزید بسر میبردند. سرانجام یزید حضور یافت و خطاب به سر بریده امام حسین (ع) گفت: نتیجه انقلاب و سرکشیت را دیدی اباعبدالله؟ سیل شماتت و شادی از گوشه و کنار مجلس سرازیر بود. یزید با چوب به لب و دهان سر بریده امام میزد که غیرت دینی «ابو برزه اسلمی» را برانگیخت و به تندی خطاب به یزید گفت چگونه بر لب و دندانی میزنی که من بارها دیدهام رسول خدا بر آنها بوسه زده؟
. پس از روبرو شدن اسیران با یزید، امام سجاد (ع) با شهامت پرسید: گمان تو به رسول خدا چیست اگر ما را به این حال ببیند؟ یزید گفت خدا چهره پسر مرجانه را زشت گرداند اگر با شما خویشاوندی داشت اینگونه رفتار نمیکرد. یزید پنداشت که دلیل روشنی برای جنایتهایش اقامه کرده و نمیدانست یارای مناظره با پرورش یافته دانش و بلاغت، امام سجاد و همچنین حضرت زینب نیست که در خطبهای تاریخی، مجلس یزید را به لرزه درآورد.
سپاس خدا و درود بر جدم، ای یزید که اکنون زمین و آسمان بر ما تنگ گرفته و ما را به اسارت درآوردهای و بر ما چیره شدهای، میپنداری که خدا تو را عزیز و ما را ذلیل کرده است. اندکی آهستهتر، بیش از این نادانی نکن؛ آیا این کلام خداوند را فراموش کردهای: «آنان که کفر میورزند گمان نکنند مهلتی که به آنها میدهیم برایشان بهتر است، همانا آنان را مهلتی میدهیم تا بر گناهانشان بیفزایند و آنان را عذابی خوارکننده است» این کردار تو نشانه سرکشیات در برابر پروردگار و انکار تو نسبت به پیامبر و آیاتی است که از سوی خدا بر او نازل شده، جنایت تو در کربلا نتیجه کفر تو و کینهای است که از کشته شدن مشرکان در جنگ به سینه داری. ای یزید تو جز پوست خود نشکافتی و جز گوشت بدن خویش پاره نکردی و به زودی با این بار سنگینی که بر دوش داری با رسول خدا روبرو خواهی شد. ای یزید اگرچه حوادث روزگار مرا ناچار به سخن گفتن با تو کرده، اما من ارزش تو را اندک و سرزنش تو را بزرگ میدانم. آنچه امروز غنیمت میدانی، فردا برای تو غرامت است و آنچه از پیش فرستادهای خواهی یافت. سپاس خدای را که آغاز کار دوستان را با سعادت و پایان کارشان را با شهادت رقم زد.
- مجلس خوفناک
بعد از ایراد خطبه که سبب کاهش فشار غمهای او گردید در عالم خیال حسین (ع) را دید که زنده و سالم در برابرش ایستاده، در همین هنگام مردی سرخروی از اهالی شام جلو آمد و درخواست خرید فاطمه دختر امام را از یزید نمود. زینب (س) به یزید فرمود اجازه این کار را نداری، مگر اینکه از دین ما خارج شوی و آیین دیگری برگزینی سپس فرمود اکنون تو پادشاهی و به قدرت سلطنت، دشنام میدهی و هر ستم که بتوانی مرتکب میشوی. آن مرد دوباره درخواست خود را تکرار نمود. یزید با خشمی ناشی از سخنان بر حق زینب (س) به مرد شامی گفت دور شو، دور شو خداوند مرگی حتمی نصیب تو گرداند. مرد شامی از تعجب اینکه زنی اسیر اینگونه با یزید سخن میگوید پرسید این دختر نوجوان کیست؟ یزید گفت این دختر فاطمه بنت حسین (ع) و این زن زینب دختر علی (ع) است. مرد شامی که وجدانش بیدار شده بود به یزید گفت خدا تو را لعنت کند که فرزندان پیغمبر خدا را میکشی و زنان و کودکانشان را به اسارت در میآموری. یزید که از کینه پر شده بود دستور داد تا گردن او را بزنند. بعد از آن یزید گناهی مرتکب شد که نشانه الحاد و بیپروایی او از خداوند بود، به فرمان او چوبی برایش آوردند و او قهقهه زنان بر دندانهای پیشین امام میزد. تمام این کارها در حضور سفیر قیصر روم انجام یافت و هنگامی که او فهمید که آن سر از آن چه کسی است، خطاب به یزید گفت: مرگ بر تو باد! دین من از دین تو بهتر است، پدر من یکی از نوادگان داوود محسوب میشود و بین من و داوود واسطههای زیادی است، اما مسیحیان به احترام او مرا نیز محترم میدارند، اما شما نوه پیامبرتان را که فاصلهاش با پیامبر فقط یک مادر است به قتل میرسانید؟
یزید در مجالس دیگر هم مورد انتقاد و سرزنش افراد مختلف از ادیان مختلف قرار گرفت. بدین ترتیب آن مجلس خوفناک به پایان رسید. نگهبانان به خواسته یزید، اهلبیت را به ویرانهای بدون سقف بردند که ایشان را از گرما و سرما مصون نمیداشت.
فصل پنجم: بانوی مقدس
- بازگشت پیروزمندانه
سرانجام دوران اقامت اسیران اهلبیت در شام، به پایان رسید اما بازگشت آنان از این شهر، با آمدنشان تفاوت بسیار داشت، بعد از ادای رسالت آسمانی زینب و مقابله او با شیطنتهای یزید، دگرگونی آشکاری در فضای انسانی جامعه به وجود آمد، مروان به یزید سفارش کرد هرچه زودتر اهلبیت را به مدینه برگرداند و این مهم به نعمان بن بشیر سپرده شد و کاروان به سمت مدینه حرکت کرد.
کاروان اهلبیت به پیش رفت، اربعین حسینی نیز فرارسیده بود. بانوان خاندان رسالت از نگهبانان خواستند آنان را به کربلا ببرند، زنان و کودکان پس از رسیدن به قتلگاه کربلا با ناله و شیون به طرف قبر اباعبدالله (ع) شتافتند. در آنجا به همراه بسیاری از مسلمانان دیگر که برای زیارت به آنجا آمده بودند به مدت سه روز برای حسین (ع) نوحهسرایی کردند و بعد کاروان به طرف مدینه حرکت کرد.
- غروب مهتاب
زینب (س) از آغاز نهضت تا روزی که در دیار مصر در بستر بیماری افتاد دو بار آرزوی مرگ کرد؛ یکبار در قتلگاه کربلا بر روی قبر برادرش حسین (ع) و دوم شب عاشورا که شنید برادرش با خود زمزمه میکرد، اکنون گویی آسمان میخواهد این آرزوی او را براورده سازد. اکنون گل وجود سیده (س) در حال پژمرده شدن است و سرانجام بنا به اختلاف روایات در چهاردهم یا پانزدهم ماه رجب سال 62 یا 65 به سوی پروردگار شتافت.
-رمز تعدد آرامگاههای زینب
به هر سمت و سویی که رو بیاوریم، چشممان به مرقدهای سیده (س) میافتد. شاید اختلاف بر سر تاریخ وفات، شهر که در آن از دنیا رفت و ... عنایت خداوند باشد تا در بیش از یک مکان از سیده یاد شود و همچنین از حکمت خداوند است که آرامگاههای زینب (س) و حسین (ع) شکوهمند و قبور دشمنانشان مانند قبر یزید که در یکی از کوچههای دمشق در ویرانهای بدون سقف و آکنده از کثافات است، از بین رفته است. کارهای خدا با بندگانش شگفتیآور است.
فصل ششم: حماسه پیروزی
- پشیمانی و سقوط بنیامیه
دشمنان کینهتوز اسلام طوری برنامهریزی کرده بودند که شراره کوچک آتش انقلابی که حسین (ع) در کربلا برافروخت به هیچوجه دیده نشود. آنها نهتنها سنت نبوی را تحریف میکردند بلکه حوادث را نیز به نفع خودشان توجیه مینمودند؛ اما حکمت خداوند نیرومندتر از تدبیر نادرست آنان است. مهرورزی خانواده یزید نسبت به امام حسین (ع) خشم یزید را برمیانگیخت. با این وجود او از هر مناسبتی برای ابراز پشیمانی از کشته شدن حسین بهره میجست اما مردم هرگز دروغهای آنها را باور نمیکردند. دیگ پشیمانی همچنان در جوشش بود و گدازههای آتشفشان وجدانها فوران میکرد که در نهایت منجر به نافرمانی در برابر دولت گردید و اقتدار آنان کاهش یافت. علت سقوط اموی را میتوان نتیجه بیدار شدن وجدان مسلمانان و به تپش درآمدن قلب و احساسات دینی مردم پس از فاجعه کربلا دانست.
در بررسی حوادث بزرگ تاریخ به این نتیجه میرسیم که حماسه عاشورا مادر همه حماسهها و اثرگذارترین آنها بر تاریخ بشریت است و میتوان آن را سبب سقوط امویان دانست.
ملکه شام
پرچم کربلا به دست بانویی امین و شایسته برافراشته شد، عقیله (س) دعوت برادر را اجابت و جان مشتاقش را برای مشارکت با او مهیا ساخت. با رفتن او به کربلا امویان نتوانستند واقعه عاشورا را انکار کنند و شکست ظاهری برادرش را به پیروزی برای دین جدش مبدل ساخت.
قریحههای جذاب
در تاریخ قدیم و جدید بشریت هیچ نبردی نتوانسته است مانند نبرد کربلا، عواطف انسانها را برانگیزد. آثار بزرگ شعری که از چهارده قرن پیش در پی حماسه عاشورا و در ارتباط با حسین (ع) و زینب (س) دو قهرمان این نبرد عقیدتی و مشخصکنندههای کفر و ایمان به وجود آمده، اکنون نیز استمرار دارد و رو به افزایش است.
اگر شهادت حسین (ع) و سیره و راه و رسم او دلیلی روشن بر پایداری بر اصول و عظمت آرمانگرایی در پذیرش عقیده و عمل به آن باشد، مبارزات و کوششهای عقیله (س) نیز که هماهنگ با مبارزات برادرش و متمم آن پس از واقعه دردناک عاشورا بود، همان مزایا و نتایج را در بردارد.
شخصیت والای زینب (س) محور تمرکز فعالیتهای فرهنگی و هنری قرار گرفت. شاعران بسیاری که شیعه اهلبیت هستند، در ستایش حضرت زینب (س) قصیدههایی بسیار زیبا سرودهاند، مرواریدهای شفاف و اشعار جذاب و دلنشینی که شاعران دوستدار اهلبیت و عقیله (س در طول چهارده قرن پس از حادثه عاشورا سرودهاند، از فراوانی در چندین جلد کتاب نمیگنجد و نسل به نسل افزایش مییابد.
- زینب مطهر و مریم مقدس
. در تاریخ ادیان موارد زیادی از عبادت و بندگی مؤمنان پاکسرشت در پیشگاه خدای تعالی برای ما نقل شده است. رسولان و برگزیدگان با بلاها و اذیتهایی مواجه شدند که مقدر این بلاها با مقام و جایگاه متناسب است. برگزیدگان هرچه درجه یقین بالاتر رود، استعدادشان در پی بردن به اسرار آفرینش بیشتر است
همانگونه که زینب (س) در برابر مشیت و تقدیر الهی سر فرود آورد، مریم پاکسرشت نیز همینگونه بود و آنچه زینب به آن دلبسته و وابسته بود، مریم عذرا نیز به آن وابستگی دشت.
زینب و مریم در پاسخ دادن به ندای آسمان و عمل به وظایف دینی خویش، به تهمتها اعتنایی نمیکردند. زینب (س) و مریم (س) شباهت زیادی به هم دارند؛ به زینب لقب مادر مصیبتها و به مریم لقب مادر رنجها دادهاند. آسمان هنگام ترسیم سرنوشت آنها، رنجهایی را که میبایست در راه انجام وظایف تحمل کنند را یکسان قرار داد
خدای سبحان با لطف و عنایتش، مریم و زینب (س)، آن ستارگان مسیحیت و اسلام را برگزید، آنان را شکوه و وقار بخشید و یادشان را جاودانه ساخت تا در همه تاریخ نمونههایی از حقطلبی و پاکی و طهارت باشند.
بازخوانی: فرشته صفری