به گزارش کرب و بلا، یکی از حربههای عبیدالله بن زیاد و دستگاه حکومتی یزید بن معاویه در خصوص دشمنی با اهل بیت (ع) و مقابله با محبوبیتی که به ویژه امام حسین (ع) در میان عموم مسلمین به دست آورده بود، مشروعیتبخشی به سلسله اقداماتی بود که علیه معصوم (ع) به کار میبردند.
نمونه بارز آن صدور فتوای مباح بودن خون سبط نبی مکرم اسلام از سوی فردی است که چهرهای شناخته شده در میان مردم به ویژه کوفیان بود و به نوعی معتمد ایشان به شمار میرفت. این فرد کسی نبود جز شُرَیح بن حارث کندی معروف به «شریح قاضی».
شاهد این مدعا زمانی بود که ابن زیاد، هانی بن عروه را به سبب معاونت و یاری مسلم بن عقیل؛ فرستاده امام حسین (ع) ، بازداشت و به دارالاماره برد که این امر موجب شد تا مردان قبیله مذحج که از جان هانی بیم داشتند، دارالاماره کوفه را محاصره کنند اما بنا به دستور ابن زیاد، شریح قاضی به میان آنها رفته و به دروغ از سلامت هانی آنها را خبر داد و آنها نیز به حرف شریح اعتماد کرده و متفرق شدند.
اما شریح که از زمان خلیفه دوم تا پایان عمر یعنی سال 78 هجری قمری در کوفه به امر قضاوت مشغول بود براساس تمکین از دستگاه حکومتی یا ترس و بیم جان و مواردی مشابه که تاریخ به صراحت از آن یاد نمیکند، فتوایی به شرح زیر صادر کرد که زمینه را برای قتال با حسین (ع) از سوی برخی افراد سادهلوح ظاهربین هموار کرد.
متن فتوای شریح به قرار زیر است:
«انَّ حسین بنَ علی بن ابیطالب شَقَّ عَصا المسلمین و خالَفَ امیرَالمؤمنین و خَرَجَ عن الدّینِ، ثَبَتَ و حُقِّقَ عندی، قَضَیتُ و حَکَمتُ بِدَفعِهِ و قَتلِهِ حِفظاً لِشَریعهِ سَیدِ المرسلین»
(به درستی که حسین بن علی در میان مسلمانان تفرقه افکند و با امیرالمؤمنین (یزید) مخالفت کرده و از دین خارج شده است. این مطلب برای من ثابت و محقق شده است. پس حکم کردم به دفع و کشتن او برای حفظ شریعت پیامبر اسلام.» (وجدانی، ترجمهالالفین، 1409ق، ص1004)
با وجود آنکه صدور چنین فتوایی از سوی شریح قاضی در مباح خواندن خون امام حسین (ع) منکرانی دارد اما بسیاری از مورخان تاریخ اسلام بر آن صحه گذاشتهاند که در یکی از آنها بنا به گفته محمد صحتی سردرودی؛ عاشوراپژوه، فتوای شریح با تفاوتهایی اندک در کتابهایی مثل «جواهر الکلام فی سوانح الایام» نوشته حسن اشرفالواعظین و «ترجمه الالفین» در قربراساس آنچه ذکر شده، آمده است. (صحتی سردرودی، تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین، 1394ش، ص202)
قاضی طباطبائی نیز به این مسئله در کتابهای «ثمرات الانوار» و «مزامیر الاولیاء» اشاره کرده است و براساس کتاب «تاریخ جامع سیدالشهداء» نیز ماجرای فتوای شریح در کتابهایی مثل کتاب «تذکره الشهدا» اثر ملاحبیبالله کاشانی نوشته شده است. (گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، 1392ش، ج1، ص530).