به گزارش کرب و بلا، حجت الاسلام و المسلمین محمد کمالی نسب؛ استاد حوزه علمیه قم در قالب مطلبی با اشاره به اینکه مهمترین شاخصه تاریخ بشریت از ازل همواره تقابل میان حق و باطل بوده است، میگوید: زندگی انسان از ابتدای خلقت تا پایان دنیای مادی در گروه این مبارزه دائمی است تا جایی که هیچ لحظهای از زندگی فرد را نمیتوان مشاهده کرد که عاری از این کارزار باشد و لذا انسان در سرتاسر زندگی خویش یا در جبهه حق در حال تکاپوست و یا اینکه با شیطان دم خور شده و در مسیر او قدم بر میدارد.
وی نمونه آشکار از نبرد حق و باطل را واقعه کربلا معرفی کرده و در ادامه مینگارد: امام حسین (ع) با اصحاب و اهل بیت خویش در مقابل سرسلسله شیاطین دوران خویش ایستاده و پرچم حقمداری و توحید را علم میکند و این حرکت ایشان دارای شاخصههایی است که میتوان به وسیله آن جریانات حقمحور را در طول تاریخ شناسایی کرد و به حمایت از آنها پرداخت.
حجتالاسلام کمالینسب در ادامه مطلب خود، تصریح میکند: از میان تمام ویژگی های مطرح شده در باب قیام اباعبدالله الحسین (ع) به دو شاخصه مهم آن می توان اشاره کرد که یکی عدم بهرهمندی ایشان از ابزار باطل برای رسیدن به حق است که البته این موضوع در سیره معصومین علیهمالسلام قبل از ایشان نیز وجود داشته است، اما در واقعه کربلا مانند خورشیدی درخشان میدرخشد، به گونهای که آن حضرت در آغاز حرکت خویش از مکه خطاب به همراهان خویش نتیجه قیام را از ابتدا بیان میکنند تا کسی به امید رسیدن به جاه و مقام با ایشان همراه نشود و اینگونه میفرماید: «پایان این حرکت، مرگ است.... گویا میبینم که من را قطعهقطعه میکنند. سپس شرح ماجرا را میگویند ... و در ادامه متذکر میشوند که هر کس میخواهد کشته شود، هر کس میخواهد خون قلبش را در راه ما بدهد و با خدا ملاقات کند، با من بیاید.» (بحار الأنوار،علامه مجلسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج44، ص: 366)
وی اینگونه ادامه میدهد: در جریان خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، آن حضرت بدون اینکه بخواهد کسی را فریب دهد خطاب به یاران خویش میفرماید: «خبر تکاندهندهای به ما رسیده است. خبر رسید که مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر، شهید شدهاند؛ هر کسی میخواهد برود، برود هر یک از شما که بخواهد، در برگشتن کاملاً آزاد است و از سوی من حقّی به گردنش نیست.» (البدایه و النهایه، أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى (م 774)، بیروت، دار الفکر، ج8،ص:169)
این استاد حوزه علمیه قم در ادامه مطلب خویش به شفافیت کلام حضرت در طول مسیر حرکت کاروان تا رسیدن به کربلا اشاره کرده و مینگارد: حتی در آخرین شب قیام امام حسین (ع) نیز آن حضرت تلاش نمیکند همراهان خویش را با فریب با خود همراه کند، بلکه آن حضرت به صراحت با ایشان سخن گفته و بیعت خویش را از گردن ایشان برمیدارد و این در حالی است که آن حضرت میتوانست در جای جای حرکت خویش به فریب مردم بپردازد و اینگونه آنان را با خود همراه کند، آنچنان که جریان مقابل آن حضرت با ابزارهای باطل خویش، این کار را انجام داد.
حجتالاسلام کمالینسب به دومین شاخصه مهم قیام امام حسین (ع) یعنی قائل بودن به حرکت دسته جمعی و گروهی اشاره کرده و تأکید میکند: آن حضرت در طول حرکت خویش تلاش میکرد که افراد مختلف را با خویش همراه کند، به این معنا که قیام امام حسین (ع) حرکتی دستهجمعی و سازنده برای رشد و تعالی انسانهایی بود که در مسیر حرکت آن حضرت قرار میگرفتند، به همین خاطر در سپاه امام حسین علیهالسلام افراد مختلف حضور داشتند از وهب مسیحی گرفته تا زهیر عثمانی مسلک و از جون سیاهپوست گرفته تا حبیب بن مظاهر و... .
وی میافزاید: این امر سبب شد که آن حضرت حتی کسانی را که میدانست با وی مخالف هستند دعوت به مسیر صحیح و حق کند، به عنوان نمونه، آن حضرت در مسیر حرکت خویش با عبیدالله بن حر جعفی برخورد میکند که او یکی از افرادی بود که در جنگ صفین علیه امیرالمؤمنین امام علی (ع) جنگیده بود و از وی خواست که با ایشان همراه شود تا در قیامت از شفاعت رسول خدا (ص) بهرهمند شود، ولی عبیدالله در پاسخ اینگونه گفت: «اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیشروی تو کشته میشوم و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافتهام.»
این استاد حوزه علمیه قم در ادامه مطلب خود به واکنش امام حسین (ع) در قبال موضع عبیدالله بن حر جعفی پرداخته و مینویسد: آن حضرت بعد از شنیدن پاسخ عبیدالله، نکته مهمی را به او تذکر داد تا حداقل اگر در مسیر سعادت ابدی قرار نگرفت، در راه شقاوت ابدی نیز قرار نگیرد و از اینرو خطاب به وی فرمود: «نه نیاز به تو دارم و نه به اسب تو «مَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا(کهف/51) ما گمراهان را به یاری خود نمیطلبیم» و در ادامه فرمود: اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم میاندازد و هلاک میشود.» (الفتوح، ابن اعثم الکوفی، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1991 م،ج 5) به گواه تاریخ عبیدالله بن حر جعفی به ندای امام زمان خویش لبیک نگفت، ولی برخی افراد دیگر نیز بودند که به این ندا، لبیک گفتند که به عنوان نمونه میتوان از زهیر بن قین یاد کرد که با وجود مسلک عثمان، زمانی که با امام ملاقات کرد متحول شده و تا پای جان در رکاب آن حضرت جنگید.
وی به نتیجه چنین دیدگاه و منظری از سوی امام حسین (ع) پرداخته و در پایان مینگارد: پایبندی امام حسین (ع) به این شاخصه سبب شد افراد متعددی مانند جُوین بن مالک تمیمى، حارث بن امرء القیس کندى، نعمان بن عمرو الراسبى و... از سپاه عمر سعد جدا شده و به آن حضرت بپیوندند، حتی آن حضرت در آخرین لحظات نبرد عاشورا نیز تلاش میکرد به هر نحوی شده گروهی را از شقاوت نجات دهد، به همین خاطر فرزند شش ماهه خویش را به بهانه طلب آب بر دست میگیرد و سپاه کوفه را خطاب قرار میدهد تا مگر حداقل یک نفر را متحول کرده و از نگونبختی نجات دهد.