به گزارش کرب و بلا، نصرالله حدادی؛ پژوهشگر و مردم شناس در قالب مطلبی با اشاره به برخی آداب و رسوم اجرا شده در میان اقوام ایرانی در ارتباط با گرامیداشت عاشورای و شهادت امام حسین (ع) و یاران ایشان، به برخی از آنها فهرست وار اشاره کرده و میگوید: «دمامزنی» در بوشهر و جنوب کشور، «نخلگردانی» در یزد و کرمان، «گِل گیران» در بیجار و گروس، «علمبندان» در اسفراین و شمال خراسان، «شمع و چراغ» در شاهرود، «چهل منبر» در لاهیجان، «چهل و یک منبر» در خرمآباد لرستان، «برپایی سقاخانه» در بروجرد، «طشتگذاری» در اردبیل و آذربایجان، و ... از جمله این مراسم بوده و هستند که در جای جای کشورمان، در استقبال از ماه محرم و دو دهه اول این ماه برپا میشدند و هرکدام شکوه و جلال خاصی داشته و دوستداران و دلدادگان به خاندان عصمت و طهارت را به خود فرا میخوانند.
وی در ادامه از تعزیه به عنوان هنر و آئین شاخص ایرانی در رثای سالار شهیدان یاد کرد و مینویسد: در کنار این مراسمات گوناگون، هنر آیینی تعزیه، حکایت دیگری است که البته متأسفانه با از بین رفتن بسیاری از اماکن که قابلیت برپایی تعزیه را داشتند، دیگر شاهد برپایی تعزیه نیستیم و چنانچه به این هنر آیینی، روحی تازه دمیده نشود، چه بسا تعزیهخوان جدیدی پرورش نیافته و این هنر بیبدیل رو به فراموشی گذارد.
حدادی به وجه تسمیه تعزیه اشاره کرد و تصریح میکند: تعزیه در اصل و در زبان عرب، به معنای تسلادادن به مصیبت دیدگان و پرسش از خویشان متوفا و دعوت آنان به صبر و شکیبایی است و تقریباً معادل و هم معنا با کلمه «تسلیت» است که امروزه به کار برده میشود. تعزیه یا تعزیت از لحاظ دستوری مصدر فعل متعدّی از ماده «عزا» است و عزا مصدر لازم آن به معنای صبر و شکیبایی و آرامش یافتن است.
این پژوهشگر و مردم شناس در ادامه این مطلب به تاریخچه تعزیه اشاره کرد و مینگارد: تاریخچه تعزیه در ایران را بسیاری از کارشناسان تاریخِ تعزیه، مربوط به دوران زندیه میدانند، اما نشانههایی از تعزیه در دوران صفویه و حتی قبل از آن، در دوران دیلمیان نیز به دست میدهند، ولی آنچه که مسلم است، تعزیه در دوران زندیه، شکوفا و در دوران قاجار، به اوج خود رسید و در دوران پهلوی اول، با ممانعت وی، مدتی به مُحاق سپرده شد و نیمهجانی در دوره پهلوی دوم گرفت و در سالهای پس از پیروزی انقلاب، به رغم این که از سوی برخی از دوایر دولتی، و وزارتخانهها مورد استقبال قرار گرفت اما آنگونه که باید و شاید به آن پرداخته نشد و بیشتر گروههای تئاتری، در فضای آزاد مثل تئاتر شهر تهران، مبادرت به برپایی تعزیه طی سالهای اخیر نمودهاند.
وی تأکید میکند: اوج این هنر آیینی را همانطور که اشاره شد در دوران قاجار و بخصوص ناصرالدین شاه باید جستوجو کرد، هرچند که او از احساسات پاک مذهبی مردم در «تکیه دولت» سوءاستفاده میکرد و به قول اعتمادالسلطنه، از آن ملعبهای ساخته بود اما با این حال بهترین طومارهای تعزیه، مربوط به این دوران است کهبخشی از این طومارها در «موزه و کتابخانه ملی ملک» نگاهداری میشوند.
حدادی دلیل وجاهت و اصالت هنر تعزیه را در ارتباطی حسی و عاطفی با مخاطبان در طول دوران حیات خود تصور کرده و می گوید: تعزیه زبان آشنای مردم کوچه و بازار بود و آنها با چگونگی زندگی و شهادت ائمه اطهار (ع) آشنا میشدند و چه زیبا بود همذاتپنداری مردم و تماشاگران با «موافق خوان»ها و «امام خوان»ها و در گروه دیگر با «مخالف خوان»ها و دسته اشقیا و عجبا که عدهای نذر داشتند تا در لباس اشقیا، بیرحمی و شقاوت قَتَله امام حسین (ع) را بیشتر به عیان آورند و دچار عواقب و عوارض آن میشدند.
وی در پایان این مطلب به میزان تأثیر حسی و عاطفی منتج از اجرای مجلس تعزیه در میان مردم و مخاطبان پرداخته و مینویسد: این شور و شیدایی تا بدان حد است که مردم به هنگام حمله اشقیا، به امام خوانها، به سوی آنها حملهور میشدند و آنها را مورد ضرب و شتم و دشنام قرار میدادند و آنها نیز خم به ابرو نمیآوردند و چه بسا، مورد آسیب جسمی و حتی خونریزی قرار میگرفتند و در انتهای تعزیه، آنها نیز همراه مردم، به شیون و زاری برخاسته و بر سر و سینه میکوفتند و در عزای حسین(ع) در حالی که لباس اشقیا را بر تن داشتند، نمادی از عشق و ایمان و اعتقاد را به تصویر میکشیدند.