به گزارش کرب و بلا، ایوب دهقانکار؛ مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران در قالب مطلبی با اشاره به واژه تراژدی که بسط معنایی پیدا کرده است و به این سبب هر حادثه و رویداد غمانگیزی را تراژیک میخوانیم، به واقعه عاشورا و نسبت این رویداد با مقوله تراژدی به عنوان یک واژه مصطلح در حوزه ادبیات و فرهنگ پرداخته است.
وی در ابتدای این مطلب مینگارد: هر امری در حوزه ادبیات و هنرهای نمایشی را اگر خواسته باشیم از نظر کلاسیک، تراژدی بخوانیم باید دارای ویژگیها و عناصر اصلی همچون «هسته داستان (Plot)» ، «قهرمانان و اشخاص (Tragic Hero & Characters)» ، «اندیشهها (Thought)» ، «بیان یا گفتار (Diction)» ، «آواز همسرایان (Chorus Song)» ، «صحنه نمایش (Scene-Spectacle)» مبتنی بر اصول مندرج در بوطیقا(فن شعر ارسطو) باشد.
این مدیر فرهنگی در ادامه تصریح میکند: اگر ارسطو قیود فوق را بدون تفسیر و تبصره عنوان میکرد و کار به همینجا ختم میشد، آن زمان بود که میتوانستیم هنرهایی همچون تعزیه را که معمولاً بازنمایی وقایع و مقاتل عاشوراست را نمونه یک اثر تراژیک بدانیم که با اندکی مسامحه، شش عنصر فوق در آن بهخوبی نمایان است.
وی اثرگذاری بر عواطف و احساسات مخاطب را از جمله دیگر ویژگیهای یک اثر تراژیک برشمرده و میگوید: (شفقت و هراس Pitty & Fear) که خروجی نهایی آن احساس تزکیه و پالایش روحی (Catharsis) است، در عالیترین و متعالیترین حالت آن با بازنمایی وقایع عاشورا در درون مخاطب شکل میگیرد؛ هراس از این رو که چون مخاطب درمییابد که واقعه عاشورا مصیبتی است که «مصیبه ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض» و شفقت، چون به درستی معنای «أنا قتیل العبرات» را دریافته است.
دهقانکار در بخش دیگری از مطلب خود به فرق میان تراژیک بودن عاشورا در قیاس با نوع کلاسیک مفهوم تراژدی پرداخته و مینگارد: ویژگی منحصر بهفرد این حادثه تراژیک (واقعه عاشورا) که آن را از نوع رایج آن در ادبیات کلاسیک دنیا ممتاز مینماید، این است که هراسی که در دل مخاطب انگیخته میشود، صرفاً از جنس هراسهای مادی و زمینی برای تنازع و تداوم بقا نیست، بلکه مخاطب همزمان با شنیدن و دانستن «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» هراسناک میشود، چرا که میخواهد بنگرد در کدامین سو ایستاده است؛ آیا در جبهه پروتاگونیست (قهرمان) ماجراست یا در جبهه آنتاگونیست(ضد قهرمان) قصه ایستاده است؟ ... هراسناک از اینکه نکند هر صبح و شام ندای «هل من ناصر ...» را بشنود، اما به ذبح حقیقت راضی شود و مشمول «لعن الله امه سمعت بذلک فرضیت به» شود.
وی آثار ادبی و هنری خلق شده مبتنی بر واقعه عاشورا را با سایر آثار تراژیکی که تولید میشوند، سنجیده و ادامه میدهد: اما تفاوت آثار خلق شده اعم از نمایشنامه، داستان، فیلم، تعزیه، تئاتر و ... برمبنای عاشورا در این است که در تعریف خود تراژدی براساس مدل ارسطویی بر وجود یک ویژگی در نهاد پروتاگونیست تأکید شده است و آن همان نقطه ضعف و یا خطای قهرمان (Tragic Flaw) است که بهصورت دومینووار سایر تبعات ناخوشایند ماجرا را نیز در پی دارد تا در نهایت تراژدی به وقوع بپیوندد و این نقطه تمایز برجستهای است که واقعه عاشورا از آن مبراست، بهنحوی که نه صرفاً از دیدگاه دینی (شیعی)، بلکه از حیث وجوه انسانی، قابلیت صحهگذاری دارد، آنگاه که امام حسین (علیه السلام) میفرمایند: «ان لم تکن لکم دینا فکونوا احرارا فی دنیاکم» ...
دهقانکار در جای دیگری از مطلب خود با اشاره به اینکه واقعه عظیم عاشورا مرزهای جغرافیایی دین را درنوردیده و به وسعت انسانیت رسیده است می گوید: مخاطب ندای حسین (ع) صرفاً مسلمانان و امت پیامبر نیستند، که او همه انسانها را مخاطب خود قرار داده است؛ همه انسانهای تاریخ، از دهم محرم سال 61 هجری تا امروز و تا آینده و بنابراین، میتوان گفت که ویژگی tragic flaw در این واقعه، بهصورت استثنائی و منحصر بهفرد نسبت به سایر تراژدیها روند معکوس بهخود میگیرد؛ این قهرمان ماجرا نیست که مرتکب خطا میشود، بلکه همه شخصیتهای حقیقی و بازیگران و بینندگان و شنوندگان این ماجرا در حین وقوع حادثه و البته پس از آن هستند که باید مراقب باشند خطایی مرتکب نشوند که منجر به پایانی تراژیک شود. به دیگر سخن، این پایان تراژیک در صورت وقوع نه برای قهرمان این قصه واقعی، بلکه برای مخاطب آن رقم خواهد خورد، خواه این مخاطب خود یکی از حاضرین در واقعه باشد یا خواننده آن یا شنونده آن، چون بهخوبی میداند معنای «انی تارک فیکم الثقلین کتابالله و عترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا» چیست و به تبع آن میداند بهای عدم همراهی با این دو ثقل چیزی جز ضلالت نیست.
وی ادامه می دهد: اما نکته پایانی، واقعه عاشورا تراژیک است، اما فقط تراژیک نیست. حادثه تراژیکِ صرف، از سوگ و غم و پالایش روحی و حتی تزکیهای یک یا چند روزه فراتر نمیرود، حال آنکه تأثیر عاشورا ماندنی و ابدی است ... «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی» ... برونداد این حادثه تراژیک، حقیقتی است همزاد و همراه بشر که همان بقای دین محمد (صلی الله علیه و اله و سلم) است ... تأثیری ماندگار و مادام السموات والارض و اینجاست که در پس غمها و سوگهای عظیم این تراژدی، حقیقتی زیبا دلنشین و بس باعظمت رخ مینمایاند و البته که فقط باید برگزیدهای از میان برگزیدگان باشی که بتوانی این عظمت و زیبایی را درک کنی و بگویی ما رایت الا جمیلا ...
این مدیر فرهنگی در پایان مطلب خود میانگارد: با این نگاه، بهنظر میرسد واقعه عاشورا و آثار ادبی و هنری مبتنی بر آن را باید نوعی تراژدی دانست که ضمن دارا بودن برخی ویژگیهای آثار تراژیک، از ویژگیهای ممتاز و برجسته حماسی، انسانی و الهی برخوردار هستند که شاید اصطلاح «فراتراژدی» بتواند تا حدی آن را از تنزل به یک سوگواره صرف ممتاز نماید، هرچند که اگر فقط در حد سوگ هم میبود، در بزرگی این غم همین بس که داغی شده است ابدی بر قلب انسانها، داغی که هرگز به سردی نخواهد گرایید ... «ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المؤمنین لن تبرد ابدا» و آخرِ کلام، ان الحسین مصباح الهدی ... والسلام علی من اتبع الهدی ...