به گزارش کرب و بلا، امام حسین (ع) در دوره یازده ساله امامت خود در زمان حکومت معاویه همواره خود را پایبند به صلح‌نامه بردار بزرگوارشان امام حسن (ع) دانسته و با وجود تنش‌های فراوانی که اغلب تعمداً به وجود می‌آمد اما در صدد نقض آن برنیامده و صبوری پیش می‌کردند. (موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 239)

 

خویشتن‌داری امام حسین (ع) را در برابر جناباتی که معاویه و دستگاه حکومتی او در این دوران مرتکب شدند، نکته‌ای بارز در تاریخ است هر چند که ایشان در نامه‌های گوناگونی گوشه‌های از این جنایات را مثلاً درباره به قتل رسیدن حجر بن عدی و عمرو بن حمق از بزرگان شیعه متذکر می‌شدند و حکومت معاویه بر مسلمانان را بزرگ‌ترین فتنه دانسته و بدین ترتیب مشروعیت حکومت او را زیر سؤال بردند.(الامامه و السیاسه، ج 1، ص 180)

 

با این وجود پرسشی که مطرح می‌شود این است که مگر معاویه پس از ورود به کوفه و درحالی‌که هنوز جوهر صلح‌نامه خشک نشده بود، آن را زیر پا نگذاشت و خود را غیرملتزم به آن معرفی نکرد؟ پس چگونه است که امام حسین  (ع) پس از شهادت برادر بزرگوارشان و در طول 11 سال از امامت خود مقارن با حکومت معاویه اما همچنان خود را به این صلح‌نامه پایبند می‌دانستند؟

 

در بررسی دلایل این امر، باید به مواردی مستند به تاریخ اشاره کرد که درنتیجه اقدام امام حسین (ع) را سنجیده و سیاستمداران جلوه می‌دهد:

مورد نخست اینکه در عبارت نقل‌شده از معاویه در خصوص عدم پایبندی او به صلح‌نامه مشخص است که او صریحاً به نقش آن اشاره نمی‌کند بلکه می‌گوید: «من به (امام) حسن چیزهایی را وعده دادم» (الارشاد، مفید، ص 355) که ممکن است این امور وعده داده شده خارج از مفاد صلح‌نامه باشد که معاویه خود را به آن‌ها پایبند نمی‌داند، بنابراین خود را ناقض اصل صلح‌نامه به‌حساب نمی‌آورد و یا لااقل می‌تواند ادعای عدم نقض از سوی خود را توجیه کند.

 

نکته دیگر اینکه اساساً باید میان شخصیت سیاسی معاویه و امام حسین (ع) تفاوت اساسی قائل شد؛ معاویه اصولاً عنصری سیاسی‌کار به حساب می‌آمد که حاضر بود در راه رسیدن به اهداف خود، هر ننگ و نیرنگی را به کار برده و در مقابل، امام حسین (ع) عنصری ارزشی، مکتبی و اصولی است که حاضر نبودند از هر وسیله‌ای برای پیروزی و موفقیت ظاهری خود استفاده کند.

 

به عنوان سومین نکته باید به شخصیت معاویه اشاره کرد که او در نزد مردمان آن زمان و به‌ویژه شامیان، به‌گونه‌ای مثبت تلقی می‌شد که همین امر قیام علیه او را مشکل می‌ساخت زیرا آنان او را به‌عنوان صحابی پیامبر (ص)، کاتب وحی و برادر همسر پیامبر (ص) می‌شناختند و به نظر آنان، معاویه نقش فراوانی در رواج اسلام در منطقه شامات و به‌ویژه دمشق داشته است.

 

از این موارد که بگذریم، تجربه حکومت‌داری او و افزونی سنش بر امام حسن (ع)، دو عامل دیگری بود که خود در نامه‌هایش به امام حسن علیه السلام به‌عنوان عواملی برای اثبات بیشتر شایستگی‌اش مطرح می‌کرد. (مقاتل الطالبیین، ص 40) و طبیعتاً می‌توانست در مقابله با امام حسین علیه السلام، نیز از این حربه استفاده کرده و مانور بیشتری روی آن‌ها بدهد.

 

نکته حائزاهمیت دیگر آنکه معاویه توانسته بود با حیله‌گری جو حاکم را بیش از پیش به نفع خود تغییر دهد و پس از انعقاد قرارداد صلح با وجود آنکه از هر فرصتی برای ضربه زدن به بنی‌هاشم به‌ویژه خاندان علوی استفاده می‌کرد و در این راه حتی تا مسموم کردن و به شهادت رساندن امام حسن علیه السلام پیش رفت (الارشاد، ص 357) اما در ظاهر چنین وانمود می‌کرد که به بهترین وجه ممکن، با این خاندان به‌ویژه شخص امام حسین (ع) مدارا می‌کند و حرمت آنان را پاس می‌دارد. کار به جایی رسید که هدایای فراوان ماهانه و سالانه  برای شخصیت‌هایی چون امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و عبدالله بن جعفر ارسال می کرد و البته ایشان نیز هدایا را به جهت خلع تصرف از معاویه و مصرف در امور مناسب می‌پذیرفتند.(موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 209 و 210)

 

این امور سبب شد که امام حسین (ع) از جهاد و جنگ رو در رو با معاویه اجتناب کنند و در عین حال هم پیش گرفتن چنین سیاستی از جانب معاویه نیز روشن و واضح بود چرا که او با انعقاد صلح با امام حسن (ع)، حکومت خود را از بحران مشروعیت نجات داد و در بین مردم به‌عنوان خلیفه مشروع، خود را معرفی کرده و نمی‌خواست با آغشته کردن دست خود به خون امام ، در جامعه اسلامی چهره‌ای منفور از خود به‌جا گذارد بلکه سعی داشت تا با هر چه نزدیک‌تر نشان دادن خود به این خاندان، چهره‌ای وجیه برای خود فراهم آورد.

 

معاویه در دوره پس از به قتل رساندن نیابتی و شهادت امام حسن (ع) نیز نیک می‌دانست که پیش گرفتن سیاست خشونت، نتیجه عکس خواهد داد چرا که توجه مردم بیشتر به این خاندان جلب شده و این امر در دراز مدّت موجبات نفرت آن‌ها از حکومت معاویه را فراهم خواهد آورد.

 

در نقطه مقابل اما امام حسین (ع) نیز با وجود دوری از هر نوع نزاع و جنگی از هر فرصتی برای زیر سؤال بردن حکومت معاویه، بهره می‌گرفتند که نمونه آشکار آن نگاشتن نامه به معاویه و یادآور شدن جنایات و بدعت‌های اوست (بحارالانوار، ج 44، ص 212) و البته موضع صریح و قاطع ایشان در معرفی یزید به عنوان ولی عهد. (تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 228؛ الامامه و السیاسه، ج 1، ص 186)

 

نکته جالب توجه اینکه کوفیان یک بار قبل از دعوت رسمی خود که منجر به عزیمت امام حسین (ع) به کوفه در دوران خلافت یزید شد که به وقوع عاشورا و شهادت ایشان منجر ش، بلافاصله پس از شهادت امام حسن (ع) نیز به ایشان نامه نوشته و خود را منتظر فرمان امام حسین (ع) معرفی کرده بودند(تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 228) اما آن حضرت می‌دانست که با توجّه به عواملی همچون ثبات و استحکام قدرت مرکزی در شام، تسلّط کامل باند اموی بر شهر کوفه، سابقه عملکرد سوء کوفیان در برخورد با امام علی (ع) و امام حسن (ع) ، چهره به‌ظاهر وجیه معاویه در بیشتر نقاط مملکت اسلامی و… در صورت قیام، احتمال موفقیت در حد نزدیک صفر خواهد بود و چنین قیامی به‌جز هدر دادن نیروهای اندک، معرفی شدن به‌عنوان یاغی و خروج‌کننده  هیچ ثمری نداشت و لذا تا به خلافت رسیدن یزید و اتمام حجت بر مسلمین که فردی به خلافت مسلمین رسیده که عملاً فسق و فجور می‌کند، مدارا کردند.