به گزارش کرب و بلا، پس از وقوع واقعه عاشورا در دهم محرم سال 61 هجری و به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و یاران باوفای آن حضرت بازماندگان و شاهدان عینی این واقعه، خود به روایت آنچه که نظاره گر آن بودند پرداختند تا تمام این حادثه عظیم در تاریخ ثبت و ضبط شود.
در ادامه براساس کتاب «زیبایی شناسی حماسه عاشورا» نام افرادی را ذکر می کنیم که پس از وقوع این حماسه، به نقل آنچه که از نزدیک شاهد آن بوده پرداختند و البته در وهله بعد در قرون مختلف و از رهگذر مقاتل و تاریخ نگاره مورخان متأخر، نام چند تاریخ نگار عاشورا که آثارشان جزء مستندات و مراجع این رویداد بزرگ است، ذکر خواهد شد:
«بازماندگان خاندان امام حسین(ع) از جمله امام زینالعابدین، بازماندگان دیگر مثل غلامی به نام عقبه بن سمعان که وقایعنگار کربلا بوده، حمید بن مسلم که وقایعنگار لشکر عمر سعد بوده و برخی از سپاهیان یزید که دچار عذاب وجدان شدند و افرادی راستگو و با شهامت بودند، اولین راویان واقعه کربلا بودند.»
در ادامه این کتاب به منابع و مآخذی اشاره میشود که پیش از مقتلنویسی به فرازهایی از واقعه عاشورا اشاره داشتهاند:
«کم کم این روایتها به صورت کتابهای مقاتل درآمد. مقاتل اولیه تا روضه الشهدا همه عربی هستند. قبل از نگارش مقتلهای مستقل، مورخان در کتابهایی چون «تاریخ طبری» ، «اخبار الطوال دینوری» ، «انساب الاشراف بلاذری» ، «الفتوح ابن اعثم» و «مقاتل الطالبین» ابوالفرج اصفهانی و «طبقات الکبری» ابن سعد و «الارشاد» شیخ مفید به حوادث کربلا اشاره کردهاند… . نخستین مقتل عربی از «ابی مخنف» و به گفته علامه تستری، مقتل ابی مخنف، صحیحترین مقتل امام حسین (ع) است».
در این کتاب همچنین در مورد اعتبار مقتل ابی مخنف توضیحاتی به شرح زیر داده میشود:
«از آنجا که ابی مخنف، خود جزو اهالی کوفه، مرکز اخبار فاجعه عاشورا بوده است، بیشتر حوادث را با یک یا حداکثر دو واسطه نقل نموده است. ابی مخنف غالباً حوادث عاشورا را با یک واسطه نقل کرده است که این واسطهها یا کسانی بودند که با امام حسین (ع) در روز عاشورا بودند، اما به شهادت نرسیدند، مثل عقبه بن سمعان و غلام عبدالرحمان بن عبد ربه و فتحاک مشرقی؛ و یا کسابی بودند که شاهد شهادت امام حسین (ع) بودند همانند حمید بن مسلم که شهادت علی اکبر و قاسم بن حسن و بسیاری دیگر را او حکایت کرد و عفیف بن زهیر و کثیر بن عبدالله شعبی (قاموس الرجال، ج 8، ص 620) اما متأسفانه این کتاب درگذر زمان مفقود گردیده و اکنون هیچ نسخهای از آن در دست نیست و اهمیت و اعتبار آن موجب شد که مورخین متأخری که به مقتل ابی مخنف دسترسی داشتهاند بسیاری از روایات این مقتل را در آثار خویش نقل کنند، به طوری که طبری در کتاب «تاریخ الامم و الملکوک»، اکثر روایات مقتل ابی مخنف را همراه با ذکر دقیق اسناد آن نقل نموده است و پس از او ابوالفرج اصفهانی در کتاب «مقاتل الطالبین»، اخبار مقتل ابی مخنف را با ذکر نام ابی مخنف در سلسله اسناد نقل نموده که در پارهای از موارد، اسناد ابوالفرج کاملاً مطابق اسناد طبری است و بعد از ابوالفرج، شیخ مفید عین روایات طبری را با تفاوت ناچیزی در الفاظ و عبارات و در برخی موارد با همان ترتیب و به نقل از همان راوی مذکور در روایت تاریخ طبری آورده است… و در نهایت، سبط ابن جوزی در کتاب «تذکره الخواص»، روایات مختصری از مقتل امام حسین (ع) را از زبان هشام بن محمد کلبی نقل نموده که از همسانی و شباهت زیادش با روایات ابی مخنف در طبری معلوم میشود که آنچه ابن جوزی از زبان هشام بن محمد کلبی نقل نموده، در حقیقت همان روایات مقتل ابی مخنف بوده که توسط هشام بن محمد، راوی مقتل ابی مخنف نقل شده است.»
کتاب «زیباییشناسی حماسه عاشورا» اما در ادامه و از رهگذر تاریخ به این موضوع نیز میپردازد که در روند مقتل نویسی شاهد هستیم که از مقطع به بعد توجه به بیانی فصیح و شیوا در بیان رویدادها مورد توجه قرار میگیرد:
گرچه مقتل نویسی در ابتدای پیدایش خود، چیزی جز بازگویی رخدادهای حماسه عاشورا نبود و به جنبههای بلاغی کلام و فصاحت سخن، چندان توجه نمیشد به زودی این جنبهها نیز مورد توجه قرار گرفت و تلاش شد تا آن رخداد تاریخی با بیانی فصیح و شیوا و در قالبی هنری بازگو شود. برای نمونه، مقتل ابی مخنف (قرن اول هجری)، تنها به بازگویی حوادث عاشورا پرداخته است، اما آن بخش از این مقتل که در آثار بزرگان اهل قلم همانند طبری در «تاریخ الامم و الملوک» و ابوالفرج اصفهانی در «مقاتل الطالبین» بازگو می شود، رنگ و بوی فصاحت و بلاغت به خود می گیرد و از ویژگی های هنری برخوردار میشود؛ تا جایی که کتاب «روضه الشهدا» ملا حسین کاشفی نمونهای از متن هنری فاخر، فصیح و بلیغ است.