به گزارش کرب و بلا، ناصر مهدوی؛ دینپژوه و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه آنچه که از عاشورا برای ما به شکل برجسته باقی مانده است بُعد سوگواری و اندوهناکی آن است، گفت: این امر ناشی از یک جریان تاریخی است چرا که در دوران بنیامیه سعی شد با تندروی و خشونت، این حادثه را از ذهن مردم پاک کند و کسانی که میخواستند اسم کربلا را بیاورند به شدت مجازات میشدند، ولی با گذشت زمان، آرام آرام فرصتهایی به وجود آمد. این امر در بنیعباس هم تداوم یافت که البته ابتدا توجه به خونخواهی امام حسین(ع) بسیار جدی شد، آن هم به این دلیل که میخواستند برای کسب قدرت، خود را به امام حسین(ع) و خاندان پیامبر(ص) منسوب کنند ولی بعد از اینکه به قدرت رسیدند، همان مسیری را رفتند که بنیامیه رفته بود. به این ترتیب، واقعه عاشورا و اصل و اساس آن در این میان به محاق رفت و به فراموشی سپرده شد و در میان شیعیان نیز آنچه به طور برجسته مطرح شد، سوگواری بود.
وی ادامه داد: براین اساس آنچه در تاریخ ما باقی ماند و بسیار هم برجسته شد، درد و رنج و آن جسم آسیب دیده بود، ولی اینکه در درون این جسم پیام و مسئلهای وجود داشت و میخواست رازها و حقایقی را برای ما برملا کند، مورد غفلت واقع شد. ممکن است بگویید این واقعه که ربطی به فلسفه ندارد، ولی حتی علم کلام و دانش الهیات ما این مسئله را مورد موشکافی و ارزیابی قرار نداد، در صورتی که برخی فیلسوفان مسیحی درباره مرگ ابراهیم بحثهای بسیار مهمی را مطرح میکنند و مسئله ایمان، اضطراب و تشویش روحی و وجودی انسان همه براساس مرگ ابراهیم ساخته میشود.
در ادبیات معاصر نیز به جنبههای سوگواری عاشورا پرداخته شده است
مهدوی به ردپای کم رنگ واقعه عاشورا در ادبیات کهن نیز اشاره کرد و گفت: تنها در ادبیات معاصر نیز کسانی مثل محتشم کاشانی و دیگران به جنبه سوگواری آن توجه کردهاند و لذا برخلاف وصیت امام حسین(ع) به خواهرشان که فرموده بودند گریه و سوگواری را آنقدر بزرگ نکن که اصل حقیقت و پیام از یاد رود اما تلاش بنیامیه و بنیعباس که این بود تا اصل موضوع را منتفی کنند و نوبت به شیعیان هم که رسید، مصیبت را برجسته کردند، به بار نشست.
این دینپژوه در مورد ابعاد اجتماعی و فرهنگساز قیام عاشورا نیز تصریح کرد: امام حسین(ع) به لحاظ اجتماعی به دنبال جامعهای سالم و شرافتمند بود و به عنوان یک شهروند میگفت اگر حاکم جائر و ستمگر باشد، حق دارم به او اعتراض و انتقاد کنم و لذا به دنبال این بود که جامعه را بیدار و امت را اصلاح کند؛ بنابراین این جسم به دنبال حقایق بلند و ناب بود، هم میخواست رابطه مردی با خداوند را برملا کند که عاشقانه خدا را دوست داشت، به انسانها عشق میورزید و به خاطر آنها حاضر به بیعت نبود، هم به صلابت و سربلندی خود فکر میکرد و میخواست شأن و منزلتش را حفظ کند و هم به خود حق میداد که در برابر حاکم ظالم بایستد.
مهدوی اظهار داشت: این امر با این دیدگاه که عدهای بر این باورند و روی آن نیز پافشاری میکنند که تقدیر این بوده که امام حسین(ع) کشته شود و با استناد به مجموعهای از روایات جعلی و غیر واقعی که اصلاً در منابع اولیه نیست، بر این موضوع صحه می گذارند و مثلاً چنین میگویند که در خواب دیده شد وقتی امام حسین(ع) به دنیا آمد، پیامبر(ص) گریه کرد و گفت او مظلوم کشته خواهد شد منافات دارد و آن را باید نتیجه جبری انگاشتن عاشورا دانست. این روایات واقعیت ندارند و چند قرن بعد از واقعه عاشورا در ادبیات تاریخی ساخته شدند، ضمن اینکه اصلاً با شأن و منزلت امام حسین(ع) نیز سازگاری نیستند.
خوشبختانه در یکصد سال اخیر متفکرانی بر جنبههای انسانی و اخلاقی عاشورا صحه گذاشتهاند
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تأکید کرد:عدهای هم میگویند امام حسین(ع) میخواست شهید شود تا مقام ارجمندی در روز قیامت داشته باشد، ولی این گفته به هیچ عنوان اسناد درست و متقنی ندارد و جزو تحریفات عاشوراست. برخی نیز اعلام کردند که امام حسین(ع) میخواست قدرت و حکومت را به دست بگیرد، در حالی که وقتی مردم کوفه عهد و پیمان خود را منقطع کردند، اگر امام دنبال قدرت بود، باید همانجا با یزید بیعت میکرد ولی چرا همچنان پیش رفت و بیعت نکرد؟ و به نظر میرسد که ذکر چنین استدلالاتی موجب می شود که ما از اصل قضیه منحرف شویم که البته جای بسی امیدواری است که حداقل در یکصد سال اخیر با ظهور متفکران جدید مثل مرحوم نوری، مرتضی مطهری، شهید بهشتی، صالحی نجفآبادی و دیگران، تصویری انسانیتر و اخلاقیتر در فضای فرهنگ و ادبیات ما پیرامون عاشورا پدیدار شد.
وی به اعمال نظر قدرت ها طی قرون پس از وقوع عاشورا به منظور جلوگیری از فرهنگساز شدن عاشورا اشاره کرد و گفت: تاریخ گواه است که قدرتهای حاکم اجازه نمیدادند نهضت امام حسین(ع) به صورت جدی مطرح شود. در دوران گذشته وقتی نام امام حسین(ع) مطرح میشد، مظهر شخصیتی به حساب میآمد که علیه جور و ستم و نابرابری و تبعیض اعتراض کرده بود و وقتی به او توجه میشد، انگیزههایی در انسانها تولید میکرد که بتوانند در مقابل نابرابری و ستمگری بایستند. به همین دلیل، در دوران بنیعباس کسانی که نام کربلا را میآوردند، مجازاتهای سنگینی میشدند، چون میدانستند که اگر این فرهنگ رشد کند و در متن زندگی مردم قرار گیرد، به آنها انگیزه و جرئت میدهد تا بتوانند از حق انسانی استفاده کنند.
حربه سیاسی از بازتاب قیام امام حسین(ع) در دوران صفویه
وی ادامه داد: این مسئله را در ادوار بعدی تاریخ به گونه دیگری شاهد هستیم و مثلاً در دوره صفویه هر جا نامی از امام حسین(ع) برده میشد، صورت تحریف شده او مطرح بود، این به نوعی حربه این حکام بوده است که به ظاهر اجازه برای بردن نام امام حسین(ع) داده میشد اما نامی که پیامد آن تنها ناله و زاری بود و در آن چهره مظلوم امام حسین(ع) بیشتر مطرح است و مثلاً بگویند که امام حسین(ع) قربانی جنگ عقیدتی شد، چون لشکر مقابل مخالفان شیعه بودند.
مهدوی خاطر نشان کرد: البته دلایل بسیاری را نیز میتوان برشمرد و مثلاً اینکه اگر چهره واقعی امام حسین(ع) که سرشار از آزادی خواهی و عزت و سرافرازی برای ابنای بشر است عنوان شود آن زمان است که مردم به دنبال معاصرسازی واقعه عاشورا بوده و قصد احقاق حقوق خود را براساس آنچه که امام حسین(ع) برای آن قیام کرده و نشان داده بود، داشتند و البته دلیل دیگر هم اینکه برخی از علمای دینی ذاتاً علاقهای به طرح مباحث تاریخی نداشتند و به دنبال ریشه یابی تاریخی موضوعاتی که ممکن بود به امام حسین(ع) و قیام ایشان نسبت داده شود نبودند.