میرجلالالدین کزازی نامی شناخته شده در ادب فارسی است. او را با شاهنامهپژوهی و علاقه به ادب کهن پارسی میشناسند. همچنین او به پارسی سخن گفتن و به گفته خودش به پیراسته و پالوده گفتن شهره است. کتابهای او که مجموعهای بسیار قابل ملاحظه هستند از شعر و داستان و مقاله بگیرید تا کتابهای درسی همه به همین شیوه نوشته شده است و کار واژههای فارسی این استاد زبان و ادبیات به جایی رسیده است که فرهنگ واژگانی، واژههای مورد استفاده او کتابی شده است قطور که انتشارات معین آن را چاپ کرد.
به سراغ میرجلالالدین کزازی رفتیم و با او درباره پیشینه شعرهای آئینی و باید و نبایدهای آن سخن گفتیم که در ادامه تقدیم مخاطبان فرهیخته کربوبلا میشود.
س: جناب استاد کزازی رواج آهنگهای غیر ایرانی و موسیقیهای غیر مفید، اثراتی بر مداحیها و سرودههای آئینی ایران داشته و بعضا آنها را دستخوش تغییرات نامطلوب و افول کیفی و محتوایی نموده و از اصالت خود دور نموده است. برای بازیابی اصالت این اشعار لازم است در ابتدا با تاریخچه اشعار آئینی ایران آشنا باشیم. از این منظر سرودههای آیینی چه تاریخچهای دارد و پیشینه سرایش اشعار مذهبی به چه زمانی بازمیگردد؟
کهنترین سروده آیینی در تاریخ سخن پارسی که بر جای مانده است چامهای (قصیدهای) از «کسائی مروزی» است که در بیتهای فرجامین آن از داستان نینوا و سوگ پیشوای سومین شیعیان سخن رفته است.
سرودههای آیینی پیشینهای بسیار دیرینه در تاریخ و فرهنگ ایران دارد، حتی این پیشینه به ایران کهن باز میگردد در آبشخورهای تاریخی از آن میان کتابی به نام «تاریخ بخارا» که فشردهای از آن را «نرشخی» به دست داده است از سرودهای سخن رفته است که در بخارا در آئین سوگ سیاوش بر زبان رانده میشده است. اما کهنترین سروده آئینی در تاریخ سخن پارسی که بر جای مانده است چامهای (قصیدهای) از «کسائی مروزی» است که در بیتهای فرجامین آن از داستان نینوا و سوگ پیشوای سومین شیعیان سخن رفته است.
این شیوه هم کموبیش در سخن پارسی به کار گرفته میشده است؛ در زمانی با فر و فروغی بیشتر، در زمانی با رنگ و رویی کمتر. در روزگار صفویان ادب آئینی گسترش و روایی بسیار مییابد. در دیوانهای این روزگار همواره میتوان سرودههایی از اینگونه را به فراوانی دید.
از سوی دیگر در رزمنامهسرایی پارسی نیز رزمنامههای دینی کاربردی کموبیش گسترده داشته است. رزمنامههایی که به شیوه شاهنامه سروده میشدهاند اما زمینه آنها بیشتر دینی بوده است و در سوگ. واپسین این سرودهها رزمنامهای است با نام «آل فردوس» که آن را «میرزا احمد»، سخنور کرمانشاهی در روزگار ناصرالدینشاه سروده است.
س: جناب استاد نکات بسیار ارزشمندی را مطرح ساختید. با توجه به آنچه بیان کردید، امروزه با تکثر فزاینده مداحیهای غیر علمی و سرودههای غیر ادبی روبرو هستیم و غنابخشی به مداحی و سرودهای آیینی ضرورتی است که برای تحقق آن لازم است اهمیتش را بدانیم. در زمینه غنا بخشیدن به اشعار مذهبی و سرودههای آئینی چه نکاتی و مباحثی باید به صورت جدی مورد توجه قرار بگیرد؟
اگر سرودههای آئینی به ویژه آنها که در نمایشهای سوگ در کوی و برزن بر زبان رانده میشود سست باشد و نا تندرست به هیچ روی شایسته سخن شکوهمند و شگرف و بیمانند پارسی نیست.
ادب آئینی مانند دیگرگونهها و قلمروهای ادب پارسی میباید که در این روزگار هم پیوندی پایدار، به آئین، سنجیده با پیشینه سخن پارسی داشته باشد. ما هنوز هم میبینیم که بیتهای بلند و شورانگیز و شوقآمیز محتشم کاشانی را در روزهای سوگ و اندوه از در و دیوار نوشته با دبیره (خط) خوش بر پارچه در میآمیزند.
اگر سرودههای آئینی به ویژه آنها که در نمایشهای سوگ در کوی و برزن بر زبان رانده میشود سست باشد و نا تندرست به هیچ روی شایسته سخن شکوهمند و شگرف و بیمانند پارسی نیست. از همین روست که میباید در این گونه سرودهها یا ترانههای سوگ بسیار باریکبین بود هم از دید سروده، هم از دید آهنگی که با آن همراه است.
یکی از گنجینهها و سرچشمههای خنیای ایرانی همین آهنگهای سوگ بوده است. از سوی دیگر یکی از پایدارترین نمونهها در نمایشهای ایرانی این آهنگها و نمایشهاست که هر سال در ایران برگزار میشده است و بر زبان رانده؛ هنوز هم بهگونهای میشود. هنرشناسان و کارگردانان نامدار باخترزمین را از زیبایی و پروردگی و ساختار سنجیده هنری به شگفت میآورده است. دریغ است که این هنر سر نشیب نابودی بنهد. در این باره به فراخی سخن میتوان گفت.
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.
" اگر سرودههای آئینی به ویژه آنها که در نمایشهای سوگ در کوی و برزن بر زبان رانده میشود سست باشد و نا تندرست به هیچ روی شایسته سخن شکوهمند و شگرف و بیمانند پارسی نیست"! شایسته ی جایگاه بلند آن پیشوایان که این نمایش ها در سوگ آنان برگزار می گردد چه؟