قسمت اول سخنرانی دکتر سید جعفر شهیدی با عنوان «حسین (ع) را با کدامین گناه به شهادت رساندند؟» منتشر شد. در ادامه، قسمت دوم سخنان ایشان را با عنوان «عاشورا پشتوانه تشیع» میخوانیم.
فرع نباید جای اصل را بگیرد
برای اینکه بدانیم این مردم چرا مرتکب چنین گناه بزرگی شدند بایستی عربستان و حوزه مسلمانی را از لحاظ جامعهشناسی تاریخی تحلیل کرد. من این را در کتاب «پس از 50 سال» نوشتهام و دیگر مطالب آن را اینجا تکرار نمیکنم. خلاصه اینکه کوششی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کرد برای اینکه امتی به نام امت اسلامی، نه امت عرب، تأسیس شود، دورهاش دوام نیاورد، هنوز بدن رسول اکرم (ص) در خانه بود که او را میگذارند و میآیند [سقیفه] در حالی که فقه اسلامی میگوید که مسلمانان باید در به خاک سپردن متوفی تعجیل کنند. این برای همه مردههاست، رسول خدا (ص) که جای خود را دارد. سعدبنعباده، رئیس انصار میگوید که پیغمبر (ص) را ما کمک کردیم پس امیر باید از انصار باشد. دیگری میگوید پیغمبر (ص) از قریش بود پس امیر باید از قریش باشد. دو مرتبه برمیگردد به [دوره] جاهلی یعنی آن چیزی که قرآن، مسلمانان را از آن بر حذر کرده بود. آیا ای مردم اگر رسول بین شما نباشد شما بر میگردید؟ و متأسفانه برگشتند منتها تدریجی، اندک اندک تا وقتی که مال و مقام در کار نبود این دو دستگی زیاد محسوس نبود به خصوص که زمامداران اول و دوم، اولی که زیاد دوام نداشت و دومی هم کوشید که این تعادل را برقرار بکند، اگر یک حاکم از جنوبیها بود یک حاکم هم از شمالیها و یکی هم شرقی داشت؛ بین اینها تعادل برقرار کرده بود.
بعد این اندک اندک بالا گرفت تا وقتی که ما میبینیم در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام وقتی که امام فرمانداری را میفرستد و میگوید برو آنجا و این شهر بصره را اداره کن، در تاریخ هست روایت میکنند وقتی که پیروز میشد شعری که میخوانند، نمیگوید ما نماینده امام را کمک کردیم میگوید اینکه به ما پناه آورده بود ما از پناهنده خود حمایت کردیم و قبیله ما بر قبیله شما پیروز شد. خوب وقتی کار به قبیلگی کشید حساسیت منطقهای هم پیش میآید.
ائمه معصومین (ع) ادامهدهنده سیره نبوی
18 هزار نفر همانطور که نوشتهاند در یک روز با او بیعت میکنند که ما الان در خدمت شما هستیم شمشیرهایمان آماده است اما تاریخ میگوید که در همان لحظهها نامه هم مینوشتند به دمشق، قاصد لایقی بفرست تا کوفه را اداره کند، کاش این نامهها برای ما مانده بودند و امروز ما میدیدیم که زیر نامهها را، بعضی زیر هر دو نامه را امضا کردند یعنی هم نامههای شام را امضا کردند و هم نامههای کوفه را.
کمابیش شما با تاریخ آشنایی دارید و میدانید که در قبل از اسلام، 3300 سال قبل، 2 دسته عرب جنوبی از 2 امپراتوری بزرگ حمایت میکردند یعمی لخمیها که در شرق ایران بودند از ساسانیها تبعیت میکردند و شمالیها از رومیها. حالا حکومت افتاده به دست شام، من دیگر این باقی جریانها را نمیگویم شما را واگذار میکنم به تاریخ. به هر حال با حکومت امیرالمؤمنین سلام الله علیه اینها به خواستههای خود نرسیدند و در نتیجه امیرالمؤمنین (ع) را به شهادت رساندند. امام حسن (ع) هم همانطور که میدانید کارش با معاویه به صلح رسید. 20 سال معاویه بر عراق آنچه که میخواست کرد، خوب این هم چشمیها مثل آب و آتش زیر خاکستر مانده و فرصت میطلبد که بارقهاش پیدا شود.
تحلیل نامهنگاریها
نامهها نوشته میشود که آقا بیا ما امام و پیشوا نداریم. اما شما فرستادن و فرستندههای نامهها را تحلیل کنید ببینید اینها چه مردمانی بودند. میشود آنها را [به طور] خلاصه در 5 دسته آورد:
1 اقلیت مؤمن بسیار معتقدی بودند که از اضمحلال اسلام رنج میبرند و دلشان میخواهد مسلمانی برگردد به دوره خوب. اگر پیغمبر (ص) را هم ندیده بودند برگردد به دوره آن 2 خلیفه و یا دوره امیرالمؤمنین (ع).
2 دسته دیگری هم بودند که میخواهند مرکز حکومت به جای آنکه در دمشق باشد در کوفه باشد. به علیبنابیطالب همین وعده را دادند و گفتند از تو حمایت میکنیم ولی کار را به جایی رساندند که امام فرمود ای کاش شما را ندیده بودم و نمیشناختم که حاصل این آشنایی جز رنج و خون دل خوردن چیزی برای من نبود.
3 یک دسته هم زندگی ساده دوره عمر را دیده بودند و حال تکلف و تجمل میبینند. آنهایی که سنشان از 50 سال رد میشود، یا حدود 55 سال میگویند آه چه روزگار خوبی بود کاش مثل گذشته برمیگشت.
4 یک دسته هم بودند که قبیلهای داشتند و نسبی داشتند و آن را از دست داده بودند و در کوفه جمع شده بودند و دنبال حادثه میگشتند.
5 دسته دیگری هم منتظرند یک جایی جنجالی دعوایی راه بیفتد و از آن بهره بگیرند.
اینها سیاستگذاران آن روز کوفه بودند، نامهها نوشته شد که بیا اگر نیایی چنین میکنیم، چنان میکنیم در روز قیامت دامن و جامهات را میگیریم ولی امام اعتنایی نکرد، همانطور که میدانید 12 هزار نامه نوشته شد، امام نماینده خودش را فرستاد – مسلم – میرود آنجا وارد میشود به خانه هانی. 18 هزار نفر همانطور که نوشتهاند در یک روز با او بیعت میکنند که ما الان در خدمت شما هستیم شمشیرهایمان آماده است اما تاریخ میگوید که در همان لحظهها نامه هم مینوشتند به دمشق، قاصد لایقی بفرست تا کوفه را اداره کند، کاش این نامهها برای ما مانده بودند و امروز ما میدیدیم که زیر نامهها را، بعضی زیر هر دو نامه را امضا کردند یعنی هم نامههای شام را امضا کردند و هم نامههای کوفه را.
خواست خدا بود که دشمنان اهلبیت (ع) رسوا شوند
من دیگر دانستههای شما را تکرار نمیکنم، بعد از ظهر عاشورا که دیگر کسی نمانده بود بنیامیه گفتند تمام شد. اولین عکسالعمل در عصر عاشورا پیدا شد؛ تک تک، ای بابا این چه کاری بود که ما کردیم با جنگ؟ ما چرا این کار را کردیم؟ این بگو آن بگو این بگو، خوب باز اگر در همین جا حادثه تمام میشد شاید کسی خبر نمیشد اما از آنجا که خداوند میخواست نورش را روشن نگاه دارد دومین حماقت را بنیامیه کردند، گفتند اسرا را ببرید به کوفه و از آنجا به شام یعنی همه حوزه اسلامی را خبر کردند که بیایید ببینید ما چنین کار غلطی را کردیم. زینب خاتون سلام الله علیها [را به اسارت بردند] همانطور که شنیدید امام سجاد (ع) را هم. کار به جایی رسید که حتی طرفداران بنیامیه قباحت کار اینها را نمیتوانند تحمل کنند، ولی خوب اندک اندک در مدینه، در کوفه و در بصره سر و صدا بلند شد.
عزاداری سیدالشهدا (ع) پس از سده اول هجرت تا امروز پشتیبان مذهب شیعه بوده، درست است که فقه شیعه راهگشا بود ولی همه مردم که فقیه نیستند پس آن چیزی که عامه مردم را توجه داد به مظلومیت خاندان پیامبر (ص) و آن چیزی که بارقه محبت را در دلهای شما قرار داد و تمام شیعیانی که الان در سراسر جهان هستند، عزاداری سیدالشهدا (ع) بود.
بنیامیه با یک وضع ناهنجاری که روبرو میشود چه کار کند. شروع کردند به استخدام کسانیکه بتوانند با حدیثسازی، مردم را، ذهنشان را از اهمیت واقعه عاشورا منحرف کنند. روایاتی در باب فضیلت روز عاشورا؛ اما نشد، خدا نمیخواست این چراغ خاموش بشود، قیام کردند، سرکوب کردند، کوتاه میکنم عرایضم را، تا اینکه متوجه شدند که جز با سلاح تبلیغات نمیتوانند [با بنیامیه] مبارزه کنند، با شمشیر با بنیامیه نمیتوانند مقابله کنند و این سلاح تبلیغات را با روضهخوانی و گریه کردن بر سیدالشهدا (ع) پدید آوردند، از همان سده اول، دوم، سوم و در سده چهارم به اوج خود رسید، در مساجد بغداد و بازارهای کوفه مینشستند و گریه میکردند.
عزاداری برای سیدالشهدا (ع)
یک نفر هست میگوید من بچه بودم با پدرم رفتم در یکی از مساجد شهر دیدم کسی وارد شد و پرسید احمد مزوق کیه؟ گفتند آنجا نشسته. آمد و گفت من رسول سیدهام فاطمه زهرا (س) هستم. آمدم پیش تو تا بگویم آن قصیدهای را که [ناشی صغیر سروده و تو] در مرثیه فرزندم خواندی، بخوان.
احمد مزوق آن قصیده را خواند به دنبال آن میبینیم که همینها بود که اساس حکومت عباسی را پس از دوره اموی متزلزل کرد. از آن تاریخ بود که امت شیعه در مقابل امویها و در مقابل حوادث شومی که آنها پدید آوردند روضهخوانی سیدالشهدا (ع) را ترتیب داد، منتها در حوزه اسلامی عربی سابقه مهمتری دارد یعنی از سده دوم و بعد اندک اندک دایرهاش وسع مییابد و بالاخره میرسد به جایی که همهگیر میشود ولی در ایران جای بحث است که علتش چه بود که این عزاداری در قرنهای اول آغاز نشد؟
از آنی که مذهب شیعه آزاد شد کم کم عزاداری شیوع پیدا میکند بعد نوبت میرسد به صفوی که رونق بازار است و در قاجاریه این بدنه یعنی بدنه عزاداری و گریه سایر قسمتها را تحتالشعاع قرار میدهد؛ بنابراین به طور خلاصه میتوانم عرض کنم که عزاداری سیدالشهدا (ع) پس از سده اول هجرت تا امروز پشتیبان مذهب شیعه بوده، درست است که فقه شیعه راهگشا بود ولی همه مردم که فقیه نیستند پس آن چیزی که عامه مردم را توجه داد به مظلومیت خاندان پیامبر (ص) و آن چیزی که بارقه محبت را در دلهای شما قرار داد و تمام شیعیانی که الان در سراسر جهان هستند، عزاداری سیدالشهدا (ع) بود.
نماز را نباید سبک بشماریم
پس همانطور که گفتم واقعا عاشورا پشتوانه تشیع بوده است و بایستی این مراسم را زنده نگاه داشت اما برادران و خواهران فقط به این جنبه اکتفا نشود، من میبینم که بعضی وقتها دوستانکه البته نهایت غلبه محبت و شوق در دل آنها سراپایشان را فرا گرفته است ولی در کنار آن از واجب دیگری غفلت میکنند. 2 سال گذشته بود، امسال نه سال قبل؛ معمولا من ایام عاشورا میروم بروجرد. اول مغرب بود آمدیم دیدیم یک جایی سر و صدایی است و خیال کردم مسجد است، گفتند نه تکیه است، جمعیت زیادی در آنجا نشسته بودند. بعد آمدیم مسجد، وارد مسجد شدیم خوب الان دیگر اذان مغرب را هم داده بودند. یک نفر داخل مسجد نبود. نماز مغرب را خواندم داشتم آماده میشدم برای نماز عشا، دیدم همهمهای شد، جمعیتی آمدند گفتم بابا الحمدالله. بعد متوجه شدم که نه اینها احتیاج به دستشویی داشتهاند. این درست نیست! این درست نیست! امام صادق سلام الله علیه در آن لحظات آخر زندگی فرمود: شفاعت ما به کسی نمیرسد که نمازش را سبک بشمارد ای خواهران و برادران، من موعظهکن نیستم، یک کسی باید خود مرا موعظه کند، ولی به شما توصیه میکنم در کنار این عزاداریها دیگر شعائر را هم حرمت بگذارید و مخصوصا نماز را.
انشاءالله خداوند همه ما و شما را از نمازگزاران به حساب آورد و خداوند متعال به همه شما توفیق در دنیا و آخرت عنایت بدارد.