هاشم شکوهی، متولد 1312 ه.ش و ساکن شهر مقدس مشهد است که به نام خانوادگی خود «شکوهی» تخلص میکند.
پدرش محمدتقی که به شغل آهنگری مشغول بود، در نقارهخانه حرم حضرت علیبنموسی الرضا علیهالسلام ـ همچون پدر خویش ـ خدمت میکرد. فرد باایمانی بود و دغدغه عجیبی نسبت به آوردن رزق حلال بر سر سفره خود داشت. صبح خود را با خواندن یک جزء قرآن شروع میکرد و از خدا تقاضای فرزندانی محب امیرالمؤمنین (ع) داشت.
یکی از آن فرزندان، شاعر مورد بحث ماست که از شش سالگی به مکتبخانه رفت. ده ساله وارد مدرسه علوم دینی شد تا از محضر استادانی چون شیخ علی کاشانی (فرید اسلام) استفاده کند. دانستن علوم حوزوی در اشعارش نقش داشت. در مکتبخانه توسط ابیاتی از «جودی خراسانی»، با شعر آشنا شد و در همان سن و سال، اولین اشعارش را سرود. خود را مدیون حیدر آقا تهرانی «معجزه» میداند و خاطراتی از وی دارد. این بیت مشهور از اوست:
خندهکنان میرود روز جزا در بهشت
هر که به دنیا کند گریه برای حسین
از «شکوهی» دو اثر با نام «شکوه شعر» منتشر شده است که دفتر اول را «منظر دلها» و دفتر دوم را «آینه حکمت» نامیده است.
این شاعر مشهدی سرانجام در تاریخ 14 دی 1394 به عالم باقی پر کشید و در خواجه ربیع به خاک آرمید.
فرش عزا
منظر دلهای ماست، کرببلای حسین
مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین
یک نگه کربلا، بِه بُوَد از صد بهشت
جنت اهل دل است، صحن و سرای حسین
دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید
زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین
تربت پاکش بُوَد، داروی هر دردمند
دار شفای خداست، کرببلای حسین
مُلک سلیمان بُوَد، در نظرش بیبها
آنکه گدایی کند، پیش گدای حسین
هر که رَود کربلا، بوسه به خاکش زند
بشْنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین
چون به عزا خانهاش، پا نهی آهسته نِه
بال ملائک بُوَد، فرش عزای حسین
خندهکنان میرود، روز جزا در بهشت
هر که به دنیا کند، گریه برای حسین
غم نخورَد بعد از این، بهر سرای دگر
آنکه «شکوهی»! شود، نوحهسرای حسین
غمناله کاروان
غمناله کاروانی، آید به سوی مدینه
صد سینه فریاد دارد، بغض گلوی مدینه
چون قلب داغ بیابان، از تشنگی، دجله میسوخت
در دل حدیث عطش داشت، یا گفتوگوی مدینه؟
گویی شمیم رسالت، همپای پروازِ باد است
پُر شد مشام دل ما، امشب ز بوی مدینه
غیر از خدا نیست آگاه، از روح توفانی ما
ماییم و یک کاروان آه، در جستوجوی مدینه
آزرده صد سوزن خار، پاهای رهپوی ما را
این ما و این دست امید، در آرزوی مدینه
چون ماهی تُنگِ باور، دلها به خون شد شناور
از گریه سرخ ساغر، پُر شد سبوی مدینه
با سنگ ماتم فرو ریخت، آیینه قلب زینب
وقتی که با کوهی از درد، شد روبهروی مدینه
از چشمِ بارانی او، صد لاله جوشید از خاک
هر قطره اشکِ سجاد، شد آبروی مدینه
فریادی از آتش و خون، مانده است بر سینه کوه
دیگر ندارد سر خواب، چشمی به کوی مدینه
برای مشاهده مجموعه اشعار هاشم شکوهی (شکوهی) اینجا و مجموعه اشعار جودی خراسانی اینجا را کلیک کنید. همچنین میتوانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کربوبلا مراجعه کنید.