ماه ربیع الاول و ایام میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرصت مناسبی است برای مرور اشعار نبوی و از اشعار مشهور در این حوزه، غزل سعدی است با این مطلع:
ماه فرومانَد از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
مقطع این غزل، معروفتر از مطلعش است که تخلص شاعر را هم در بر دارد:
«سعدی»! اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
شاعران زیادی به استقبال غزل مشهور سعدی داد سخن دادهاند اما به دو گونه: برخی غیر از وزن و ردیف، قافیه را هم مثل او آوردهاند و برخی با قوافی دیگر.
حسان یکی از شاعرانی است که به اقتفای سعدی رفته و دو غزل در این باب دارد ولی قافیه هیچیک با قوافی سعدی، مطابقت ندارد. بخشی از این دست سرودهها در کتاب «فروغ آفرینش» به کوشش محسن حافظی آمده است.
معرفی کوتاه سعدی:
شیخ مصلحالدین سعدی، غزلسرای نامی ایران و شاعر قرن هفتم ه.ق است. او غزل مشهوری در ثنای حضرت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دارد که متن کاملش پس از این خواهد آمد.
گلستان (به نظم و نثر)، بوستان (به نظم) و دیوان غزلیات آثار اوست که هم جداگانه و هم به صورت یکجا چاپ شده است.
معرفی کوتاه حسان:
حبیب چایچیان متخلص به «حسان» از شعرای مطرح حوزه ادب ولایی است. او متولد سال 1302 ه.ش در تبریز است. در همان زادگاهش شروع به تحصیل کرد و سپس در تهران در رشته ادبیات لیسانس گرفت.
ارادت و اخلاص او به ذوات مقدسه آلالله صلوات الله علیهم برترین شاخصه شعر و شخصیت اوست.
آثار او به نثر عبارتند از: «فاطمهالزهرا سلام الله علیها، امام حسن مجتبی علیهالسلام پیشوای دوم، زینب (س) بانوی قهرمان کربلا» و به نظم: 1. ای اشکها بریزید 2. خلوتگه راز 3. زمزمههای قلب من.
اینک سه غزل وعده داده شده:
غزل سعدی
ماه فرومانَد از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعده دیدار هر کسی به قیامت
لیله اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآن همه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
«سعدی»! اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
حبیب چایچیان «حسان» (1)
بوسه زند تاج گل به پای محمد
خسرو حُسن است گدای محمد
تا که برد بوی خوش صبا به گلستان
میکشد از هر طرف ردای محمد
جسم شریفش بُوَد لطیفتر از نور
محو شود سایه از صفای محمد
آب بقا هستیاش ز یُمن رسول است
خضر، بقا دارد از بقای محمد
خواهی اگر بشنوی کلام خدا را
گوش به قرآن کن و ندای محمد
از شب معراج، ماه و جمله کواکب
چشم به راهند بر لقای محمد
مُلک جهان را پلاک خود زده لولاک
چون دو جهان شد بنا برای محمد
آنچه خداوند در حدیث کسا گفت
پردهنشین بود در سرای محمد
پشت و پناه و شفیع عالمیان اوست
چون به خدا هست اتکای محمد
روشن و پیداست پیش مردم دانا
غیر علی نیست مثل و تای محمد
نیست مسلمان هر آنکه بغض علی داشت
هست ولای علی، ولای محمد
شرح کمالات و وصف ذات نبی را
کس نتواند به جز خدای محمد
گفت: حسین از من است و من ز حسینم
ذبح عظیم است چون فدای محمد
سبط نبی چون که نور چشم رسول است
قتلگه اوست کربلای محمد
دست ابوالفضل و پرچمی که برافراشت
دست علی بود بر لوای محمد
اکبر لیلا، شبیه حضرت طاها
آمده در کربلا به جای محمد
حرمله زآن تیر مرگبار سه شعبه
حلق علی را درید و نای محمد
حضرت سجاد و آن خیام پُر آتش
جان نبی بود و خیمههای محمد
ناله وا غربتای زینب کبری
ناله زهراست همصدای محمد
با همه پستی «حسان»، بلند مقامم
تاج سرم شد چو خاک پای محمد
حبیب چایچیان «حسان» (2)
گل نکند جلوه در جوار محمد
رونق گل میبرد عذار محمد
گل شود افسرده از خزان و ولیکن
نیست خزان از پی بهار محمد
سایه ندارد ولی تمام خلایق
سایه نشینند در جوار محمد
سایه ندارد ولی به عالم امکان
سایه فکنده است اقتدار محمد
سایه نمیماند از فروغ جمالش
هاله نور است در کنار محمد
شمس رخش همجوار زلف سیهفام
آیت و اللیل و النهار محمد
تا که بماند اثر ز نکهت مویش
خاک حسین است یادگار محمد
تربت خوشبوی کربلای معلاست
یک اثر از موی مشکبار محمد
رایت فتحش به اهتزاز درآمد
دست خدا بود چون که یار محمد
من چه بگویم «حسان»! به مدح و ثنایش؟
بس بودش مدح کردگار محمد
برای مشاهده مجموعه اشعار حبیبالله چایچیان (حسان) در سایت کربوبلا اینجا را کلیک کنید. همچنین میتوانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کربوبلا مراجعه کنید.
شیرین سخن ماهم عاشق محمدیم ال ومحمد. به انتظار قائم الش که ببینیم جمال محمد