شاعران ولایی و آیینی، گاهی سروده مذهبی خود را به اقتفای غزل آزاد از شعرای بزرگ ادب فارسی می‌سرایند یعنی با همان وزن و ردیف و قافیه خود را محک می‌زنند و طبع‌آزمایی می‌کنند. غزل حافظ و سعدی و صائب یا دیگران را استقبال می‌کنند و سروده‌ای تازه با مضامینی که می‌خواهند ـ مثلا عاشورایی ـ می‌آفرینند.

تقویم چند سالی است که بیستم مهر ماه را به نام «حافظ» ثبت کرده است. حافظ شیرازی از بزرگ‌ترین غزل‌سرایان ایران است که در قرن 8 ه.ق می‌زیسته و دیوانش با تصحیح‌ها و تحقیق‌های مختلف و گوناگون منتشر شده و چاپ دیوان او یا گزیده اشعار یا کند و کاو راجع به اشعار او کاری است که توسط پژوهش‌گران و ناشران بسیاری انجام شده و به دست چاپ سپرده شده است.

خواجه شیراز «حافظ»، غزلی با ردیف «به» (به معنی بهتر) دارد که در ذیل آمده است. مصراع دوم از مطلع غزل او مشهور است و چه بسا بتوان آن را ضرب‌المثل قلمداد کرد: «خداوندا! مرا آن ده که آن به».

در این نوشته به بهانه «روز حافظ»، دو غزل عاشورایی را از نظر می‌گذرانیم که به اقتفای غزل مذکور سروده شده است. این دو غزل، اثر طبع دو شاعر هم‌روزگارمان «علی انسانی» و «مهدی آصفی» است که هر دو توفیق ستایش‌گری یعنی ذاکری اهل‌بیت علیهم‌السلام را نیز دارند و در حوزه تألیف و تحقیق، صاحب آثار گران‌بهایی نیز هستند.

در هر دو غزل انسانی و آصفی، تضمین دیده می‌شود؛ انسانی، مصراعی از حافظ و آصفی، بیتی از انسانی را تضمین کرده‌اند:

 

انسانی:

من آن خواهم که «حافظ» خواست از تو

«خداوندا! مرا آن ده که آن به»

 

آصفی:

ز «انسانی» به یادم آمد این بیت

عجب بیتی! ز گنج شایگان به:

«حسین است و نماز ظهر عاشور

از آن، تکبیر اکبر در اذان به»

پیش از این‌که متن هر سه غزل را ببینیم، یادآور شویم که یکی از انواع «تضمین»، آن است که شاعر، تمامی مصراع یا بیتی را از شاعری دیگر در سخنش بیاورد.

 

حافظ شیرازی

وصال او ز عمر جاودان به

خداوندا! مرا آن ده که آن به

 

به شمشیرم زد و با کس نگفتم

که راز دوست از دشمن، نهان به

 

خدا را! از طبیب من بپرسید

که آخر کی شود این ناتوان به

 

گلی کآن پایمال سرو ما گشت

بُوَد خاکش ز خون ارغوان به

 

به خلدم دعوت، ای زاهد! مفرما

که این سیب زنخ زآن بوستان به

 

دلا! دایم گدای کوی او باش

به حکم آن‌که دولت، جاودان به

 

جوانا! سر متاب از پند پیران

که رأی پیر از بخت جوان به

 

شبی می‌گفت چشم کس ندیده است

ز مروارید گوشم در جهان به

 

به داغ بندگی مردن بر این در

به جان او! که از مُلک جهان به

 

اگر چه زنده‌رود آب حیات است

ولی شیراز ما از اصفهان به

 

سخن اندر دهان دوست، شکر

ولیکن گفته «حافظ» از آن به

 

مهدی آصفی/ رنگ شهادت

مرا کوی تو از باغ جنان به

دمی با تو ز عمر جاودان به

 

نشد بی‌یاد تو هرگز شبی روز

گواه من، خدای مهربان به

 

نمی‌دانم چه خواهم از تو، ای دوست!

پسندی آنچه را بر ما، همان به

 

نشان دارد چو از رنگ شهادت

بُوَد از بین گل‌ها ارغوان به

 

بُوَد از پادشاهی دو عالم

گدایی بر درِ این خاندان به

 

ز «انسانی» به یادم آمد این بیت

عجب بیتی! ز گنج شایگان به:

 

«حسین است و نماز ظهر عاشور

از آن، تکبیر اکبر در اذان به»

 

نمازی را که با خونش وضو بود

بُوَد تعقیب آن، روی سنان به

 

رهین خون پاک توست اسلام

ندیده عالم از تو جانفشان به

 

مگردان «آصفی»! زین آستان روی

نیابی دیگر از این آستان به

 

علی انسانی/ همان به

سرم یک عمر بر این آستان به

که بر این آستان از آسمان به

 

به جز شیرینی این خسرو ندارد

که ما را هر چه او داده، همان به

 

به خوان خلق، جز خفت خورش نیست

کشیدن دست از این گونه خوان به

 

من آن خواهم که «حافظ» خواست از تو

«خداوندا! مرا آن ده که آن به»

 

به پای آه، راه عشق طی کن

که این معراج را این نردبان به

 

بلاغت در زبان طفل، اشک است

حدیث درد با این ترجمان به

 

حسین است و نماز ظهر عاشور

از آن، تکبیر اکبر در اذان به

 

اگر بر منبر نی، رأس باب است

به پای نیزه، دختر نوحه‌خوان به

 

برای مشاهده مجموعه اشعار علی انسانی در سایت کرب‌وبلا اینجا و مجموعه اشعار مهدی آصفی اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کرب‌وبلا مراجعه کنید.