«هزار و صد غزل هماهنگ»، نام کتابی است که در حوزه گزیده اشعار، البته نه شعر آیینی بلکه شعر با موضوع آزاد جمع شده و کتاب موفقی بوده است؛ مهدی سهیلی، شاعر نام‌آشنا و معاصری که نامش با اجرای برنامه «مشاعره»، گره خورده و صاحب آثار متعددی در حوزه شعر و ادب بوده، در کتاب هزار و صد غزل هماهنگ، غزل‌هایی را جمع‌آوری کرده و کنار هم چیده که اولا از لحاظ ادبی پسندیده و ثانیا آن را به گونه‌ای استقبال از شعرای دیگر یافته و نام هماهنگ را بر آن گذاشته است.

استقبال شاعری از شاعر دیگر معمولا با رعایت وزن، ردیف، قافیه و بعضا حتی رعایت موضوع شعر، همراه است ولی قصد مؤلف مذکور از استفاده کلمه «هماهنگ» قصد فراتری بوده؛ چرا که تورق کتاب به مخاطب می‌گوید که مؤلف:

الف/ از طرفی رعایت ردیف و قافیه را کافی دانسته تا شعری را با شعری هماهنگ بداند؛ اگر چه در وزن تبعیت نباشد.

ب/ از طرفی رعایت وزن و ردیف را کافی شمرده که دو شعر را هماهنگ تلقی کند؛ اگر چه در قافیه یکسان نباشند.

این بحث را به عنوان «درآمدی» مطرح کردیم تا دو غزل عاشورایی از دو شاعر خراسانی در مصیبت حضرت علی‌اکبر (ع) را به نظاره بنشینیم. سرایندگان این دو شعر، عبارتند از «غلام‌رضا آذر حقیقی» متخلص به «آذر» و «محمدکاظم قاسم‌زاده» متخلص به «محرم». این دو سخن‌سرای خراسانی:

اولا معاصر ما و هم‌عصر یک‌دیگر و اهل مشهدند.

ثانیا دیوان هر دوشان به عنایت خداوند متعال و به کوشش «سید محمد رستگار» و به همت انتشارات «مجمع شاعران اهل‌بیت (ع)» قرار است در سال جاری یعنی 1396 منتشر شود.

در سرآغاز سخن از تعبیر «غزل هماهنگ» گفتیم؛ دو غزل زیر نیز هماهنگ هستند: در وزن و ردیف یکسانند و در قافیه متفاوت. با خوانش هر دو مستفیض و مست فیض شوید:

 

آذر خراسانی

بر زمین، شیرازه ام‌الکتاب افتاده است؟[1]

یا که شبه احمد از پشت عقاب افتاده است؟

 

این على‌اکبر است افتاده در دریاى خون

یا که عکس ماه غرق خون در آب افتاده است؟

 

رو عقابا! در حرم آهسته با لیلا بگو:

قرص ماهت در میان آفتاب افتاده است

 

سرور لب‌تشنگان از داغ جان‌سوز پسر

در سراپاى وجودش انقلاب افتاده است

 

رفته نور از دیدگانش تا که پیش دیده‌اش

آیه شق‌القمر روی تراب افتاده است

 

گشت ظاهر در رخش آثار پیرى تا که دید

نوخطش از پا در ایام شباب افتاده است

 

بر سرش بنشست و بر زانو نهاد از غم، سرش

خوانْد نور دیده را، دید از جواب افتاده است

 

خم شد و صورت به صورت، لب به لب بنْهاد و گفت:

آتش داغت، على! بر جان باب افتاده است

 

یا على! بعد از تو بادا خاک بر فرق جهان!

بى تو شهد زندگانى در سراب افتاده است

 

از خروش و بانگ اکبر اکبرش در خیمه‌گاه

زینب غم‌دیده اندر اضطراب افتاده است

 

از خزان کربلا و سوز و آه فاطمه

در جنان از دیده حوران، گلاب افتاده است

 

ز اشک و آه «آذر» و سوز دل و از خامه‌اش

نقش جان‌سوزی شفق‌گون در کتاب افتاده است

 

مَحرم خراسانی

شبه پیغمبر، علی از صدر زین افتاده است

اکبر گل‌گون بدن، روی زمین افتاده است

 

با نوای دل‌خراشی زد صدا: بابا! بیا

سبط خاتم را ز انگشتر، نگین افتاده است

 

آفتاب خیمه‌ها شد جانب میدان، روان

دید در خون غوطه‌ور آن مه جبین افتاده است

 

صورتش بر صورت اکبر نهاد و ناله زد

لرزه‌ها بر عرش رب‌العالمین افتاده است

 

از حرم، زینب به سوی خسرو خوبان دوید

دید روی جسم اکبر، شاه دین افتاده است

 

شورشی بر پا کنار جسم اکبر شد کز آن

در عزا و غصه، فردوس برین افتاده است

 

آتش داغش شرر زد بر دل اهل حرم

هم شراری بر دل حبل‌المتین افتاده است

 

آه! «محرم»! این جهان، بی‌اعتبار و عزت است

عزت جاوید ما در واپسین افتاده است

 

برای مشاهده مجموعه اشعار غلام‌رضا آذر حقیقی (آذر) در سایت کرب‌وبلا اینجا و مجموعه اشعار سید محمد رستگار اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کرب‌وبلا مراجعه کنید.


[1]. از اشعار نسبتا معروف «آذر» است.