مصطفی فاطمیان، متولد 14 مرداد 1360 است که به بهانه سالروز تولدش، نگاه مختصری به سه مجموعهای که تا کنون از وی منتشر شده میپردازیم که هر سه اثر به همت «انتشارات بینالملل» سر و سامان یافته است. گفتنی است که دو مورد نخست، جمعآوری هستند و مورد آخر تصحیح دیوان:
- از سنگ ناله خیزد (شعر عاشورایی) 1393
- تسبیح گریه (شعر فاطمی) 1393
- دیوان مخبر فرهمند 1395
اینک به اختصار به شرح هر یک از موارد فوق میپردازیم:
- از سنگ ناله خیزد: کتاب شعری است با تعداد صفحاتی نزدیک به 1500 صفحه. بنابراین قطور بودن کتاب بیش از هر چیز دیگرش توجه را به خود جلب میکند. مجموعهای شامل اشعار عاشورایی با محوریت مرثیه در قالب غزل (یا غزلواره) که در 72 بخش تنظیم شده است و مزین است با چند مقدمه و تقریظ به قلم آیتالله فاطمینیا، دکتر محمدرضا سنگری، استاد محمدعلی مجاهدی «پروانه» و خود مؤلف. برخی اشعار این اثر، کمتر در کتب دیگر مشاهده شده و شاید در هیچ کتاب گلچین دیگری یافت نشود؛ چرا که از کتب خطی استنساخ شده است و اهل تحقیق و تتبع میدانند که رجوع به کتب خطی و خواندن و نسخهبرداری از آنها با چه سختیهایی توأم است.
- تسبیح گریه: شامل «گزیده مراثی فاطمی» با تعداد صفحاتی بیش از 700 صفحه که با موضوع مصائب حضرت صدیقه طاهره علیها سلام در دو بخش غزل (با 9 فصل) و مثنوی (با 8 فصل) تنظیم شده است.
- دیوان عبدالله مخبر فرهمند (مخبری): قبلها اشعار شاعر معاصر، مخبر فرهمند که زبان روان و سلیسی داشته، در چند مجلد جسته و گریخته منتشر شده بود ولی دیوان وی هنوز سر و سامان نیافته بود که بحمدالله تجمیع و تدوین آن انجام یافت و در قطع رقعی و در 137 صفحه به زیور طبع آراسته شد.
در این مجال و مقال، به چند نمونه از اشعار کتاب از سنگ ناله خیزد بسنده میکنیم:
بیدل شیرازی
باز این چه ماتم است که عالم پر از عزاست؟
باز این عزای کیست که صاحبعزا خداست؟
باز این چه شورش است کز آن مضطرب، زمین؟
باز این کدام فتنه کز آن منقلب، سماست؟
این مویه بهر چیست که نُه طاق، پُرطنین؟
وین نوحه بهر کیست که آفاق، پُرصداست؟
هم خاک غم نشسته به رخسار عالم است
هم گرد فتنه خاسته تا عرش کبریاست
از بس که دود آه، رخ چرخ، قیرگون
وز بس که بار غم، کمر آسمان دوتاست
سکان آسمان و زمین گریه میکنند
گویی که جمله کون و مکان تعزیت سراست
ماه محرم از افق غم طلوع کرد
یا صبح رستخیز که هنگامه جزاست؟
این روز خود چه روز که از شام، تیرهتر؟
وین مه کدام مه که قیامت از آن به پاست؟
تا گوش بشنود همه را ذکر ماتم است
تا دیده بنگرد همه را پیرهن، قباست
افسانه گذشته بیان میکنند خلق
یا خود هنوز واقعه کربلا به جاست؟
در شام، باز نوبت شاهی زند یزید
در کوفه، باز رایت ظلم و ستم به پاست
از نو اسیر لشکر کینند اهل بیت
از نو شهید تیغ جفا، شاه کربلاست
در این عزا که پشت سپهر برین خم است
گر خون رود ز دیده خلق جهان، کم است[1]
الهام فرهادی
شب است و آسمان، دلتنگ فرداست
به دشت کربلا هنگامه بر پاست
ندای العطش، شب را گرفته است
و در این العطش، عباس، سقاست
شب ترسیم آزادی به عالم
حسین، آقای خوبان، سخت تنهاست
و زینب آه! لبریز است از درد
غمی سنگین به روی دوشش اینجاست
شب نوشیدن جام شهادت
شفق اندوهگین شام مولاست
شب پرواز مرغان سبکبال
که میداند که در دلها چه غوغاست؟
و آن شب یک شقایق ناله سر داد
که امشب ماتم فرزند زهراست
و چشم آسمان فهمید آن شب
که این خون، ضامن تاریخ فرداست[2]
شهاب ساوجی
آنان که بود دوش پیمبر، مقامشان
آنان که بود خلق، غلام و کنیزشان
آنان که با دو کون نبودندشان سری
آنان که پای بر زبر عرش میزدند
آنان که بینقاب ندیدیدشان ملک
آنان که حشمت ازلی را مظاهرند
داد از جفای کوفه و بیداد کربلا
برپای داشت عترت اطهار را یزید
بزم شراب و نَطع [3] قمار و سر امام
بردند اهل کوفه ز کف احترامشان
خواندند اهل شام کنیز و غلامشان
شد در تنور خانه خولی مُقامشان
در زیر سر نهاده عدو خشت خامشان
بردند پابرهنه برِ خاص و عامشان
در مجلس یزید برفت احتشامشان
از کربلا و کوفه فزون گشت شامشان
با آنکه بود هر دمی از حق سلامشان
تا چند، ای عدو! کنی تلخ، کامشان
کم باشدت مدار نمودی ذلیل و خوار
آن را که گوش عرش از او یافت گوشوار[4]
شما میتوانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کرب و بلا مراجعه کنید.
[1] دیوان خطی بیدل شیرازی.
[2] خوشه اشک.
[3] سفره، فرش.
[4] دیوان شهاب ساوجی.