میرزا محمدعلی «صائب تبریزی» از بزرگان شعر و ادب است که سبک ادبی طرز تازه (هندی یا اصفهانی) شیوه اوست.

صائب‌ ـ این شاعر شیعی ـ «در حدود سال 1000 ه.ش در تبریز زاده شد»[1]. تاریخ صحیح درگذشت او سال 1086 بلکه 1087[2] است و در اصفهان به خاک آرمید.

او در یک جمله «تبریزی المولد و اصفهانی الموطن و المدفن» بود.

دیوانش بارها چاپ شده ولی کامل‌ترینش در شش مجلد و به همت صائب‌شناس مطرح، استاد محمد قهرمان منتشر شده است[3]. ضمنا کتاب «مجموعه اشعار ولایی و آیینی صائب تبریزی» به همت جواد هاشمی «تربت» به سبب موضوع مذهب و اشعار نویافته‌اش از آثار قابل توجه پیرامون صائب در دو سه سال اخیر است.

چند سالی است که دهم تیر را روز صائب تبریزی نام نهاده‌اند و ماجرای این نام‌گذاری در کتاب مذکور یعنی «مجموعه اشعار ولایی و آیینی صائب تبریزی» به تفصیل آمده است.

این متن که به بهانه روز صائب فراهم آمده، مروری است بر دو غزل از این قله‌نشین سبک هندی (هم‌وزن و هم‌قافیه و هم‌ردیف) و یک غزل عاشورایی از استاد علی انسانی که به اقتفای او سروده شده است.

انسانی از شاعران و ذاکران مطرح روزگار ماست که «دل سنگ آب شد» و «گلاب و گل» نام دو مجموعه شعری ایشان است. بد نیست بدانیم، ایشان اثری هم با نام «یک عمر» دارند که شامل گزیده غزلیات صائب تبریزی و استقبال‌های صائب از حافظ است.

ضمنا این که صائب در یک وزن و با یک ردیف و قافیه، سرودن دو یا سه غزل را تجربه می‌کند، امری معمول است و نیز نکته آخر این که وزن سه شعر مورد نظر، همگی «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» است.

اینک سه غزل:

 

صائب تبریزی (1)

گر صفای حرم کعبه ز زمزم باشد[4]

زمزم کعبه دل، دیده پُر نم باشد

 

تا نبندی ز سخن لب، نشود دل گویا

نطق عیسی، ثمر روزه مریم باشد

 

دست حرص از دل سودازدگان کوتاه است

دانه سوخته از مور مسلم باشد

 

برگ عیش از چمن سبز فلک چشم مدار

که گلش کاسه دریوزه شبنم باشد

 

چون سبکدست تواند به جهان افشاندن؟

دست هرکس به ته سنگ ز خاتم باشد

 

همه دانند که مطلب ز دعا آمین است

زلف اگر بر خط شبرنگ مقدم باشد

 

میخلد در دل مغرور مرا چون سوزن

بخیه زخمم اگر رشته مریم باشد

 

«صائب»! آنان که به گفتار سرآمد شدهاند

خصم خود را نپسندند که ملزم باشد

 

صائب تبریزی (2)

نقد روشنگهران در گره غم باشد[5]

سور این طایفه در حلقه ماتم باشد

 

تلخی عیش بُوَد لازم ارباب صفا

کعبه را آب ز شورابه زمزم باشد

 

کی به فردوس دهد چهره گندمگون را؟

هر که در سلسله نسبت آدم باشد

 

نیستند اهل تجرد پسر مادر خویش

عیسی آن نیست که دلبسته مریم باشد

 

خون ما چیست که عشق تو بُوَد تشنه او؟

چشم خورشید چرا در پی شبنم باشد؟

 

خوابِ آن چشم، ربایندهتر از بیداری است

پشت شمشیر بتان، تیزتر از دم باشد

 

هرکه را می‌نگری مرکز پرگار غم است

کیست در دایره چرخ، مسلم باشد؟

 

هنرش جوهر شمشیر زبانها گردد

هر که چون تیغ در این معرکه، ابکم باشد

 

وعده غنچهدهانان گرهی بر باد است

گرهی نیست در این رشته که محکم باشد

 

«صائب»! آنان که ز انصاف، مؤدب شدهاند

خصم خود را نپسندند که ملزم باشد

 

علی انسانی

روشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد[6]

دلربا، نرگس این باغ به شبنم باشد

 

تا بدانند کجا بزم عزای تو به پاست

دود آه دل عشاق تو پرچم باشد

 

دل، حسینیه؛ نفس، نوحه؛ تپش، سینهزنی است

دم بگیریم که عمر همه این دم باشد

 

به خدای حرم و کعبه قسم! ای حُجاج!

هر که مُحرم به محرم شده، مَحرم باشد

 

آن که دارد غم عشق تو ندارد غم هیچ

که نشاط دل عالم، همه زین غم باشد

 

خانه تنگِ دلم نیست شبی بیمهمان

لحظهای نیست که دل بی غم و ماتم باشد

 

مطلع «صائب تبریز» به یادم آمد

آن که در طرز[7] خود استاد مسلم باشد:

 

«گر صفای حرم کعبه به[8] زمزم باشد

زمزم اهل صفا دیده پُر نم باشد»

 

برای مشاهده مجموعه اشعار صائب تبریزی در سایت کرب‌وبلا اینجا و برای مشاهده مجموعه اشعار علی انسانی اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کرب و بلا مراجعه کنید. 

 


[1]. برگزیده اشعار صائب و دیگرشعرای معروف سبک هندی، ص 12.

[2]. این تحقیق مبسوط مذکور به صورت مقاله‌ای جداگانه با عنوان «سال درگذشت صائب تبریزی» در مجله کتابچه (ش 23، مرداد 93، ص 124 ـ 140) منتشر شده است.

[3]. البته این مجموعه، جلد هفتمی هم با عنوان «راه‌نمای دیوان صائب تبریزی» دارد که به کوشش کبری عزیزیان منتشر شده است.

[4]. دیوان صائب تبریزی، ج 4، ص 1665.

[5]. دیوان صائب تبریزی، ج 4، ص 1666.

[6]. دل سنگ آب شد، ص 214 ـ 215.

[7]. طرز به معنای شیوه و روش و سبک است ولی این‌جا نقش ایهام‌گونه‌ای نیز دارد؛ چرا که برخی مانند استاد محمد قهرمان، سبک هندی یا اصفهانی را «طرز تازه» نامیده‌اند.

[8]. حرف اضافه «به» در اصل، «ز» بوده که ذوق ادبی استاد، آن را تغییر داده است.