نسب و محل تولد
محمد پسرِ عزالدین حسین معروف به شیخ بهایی از علمای بزرگ ایران در سدۀ دهم و یازهم محسوب میشود. در نسبِ او ابو زُهَیر حارث بن عبدالله اعور هَمدانی معروف به حارث اعور به چشم میخورد. او از اصحاب خاص و مورد توجه امیرالمؤمنین علیهالسلام بوده است. چنانکه ارادت او به امیرالمؤمنین و خاندان پیامبر بسیار مشهور و معروف است.[1] پدر شیخ بهایی از علمای بزرگ شیعه در شامات(سوریه و لبنان امروزی) بهحساب میآمده و در منطقۀ جبل عامل که لبنان امروزی است زندگی میکرده است.
علت هجرت به ایران
بر اثر سختگیریهای حکومت عثمانی بر شیعیان به همراه خانوادۀ خود به ایران مهاجرت میکند و با دستور پادشاه صفوی به مقام شیخالاسلامی منسوب میشود. گفته شده که شیخ بهایی در هنگام مهاجرت به ایران هفت یا سیزده ساله بوده است. او همچون پدر، مقامات علمی را طی کرد و توسط دربار صفوی به مقام شیخالاسلامیرسید.
او فردی زاهد، فقیه و متشرع به فقه اهلبیت بوده است و از آنجا که در آن زمان عرفان پاک و درست به نوعی با این جریانات گره خورده بود ازاین رو نمیتوان او را جز صوفیهای قرارداد که بسیار با مبانی دین فاصله داشته و هیچ ابایی از ترک اعمال شرعی نداشتند.
شیخ بهایی؛ متخصص در دانش های مختلف
شیخ بهایی در علوم مختلف دینی و همچنین ریاضیات و نجوم توانمند بود او همچنین در علوم مختلف دستی داشت او میگوید: غَلَبتُ علی کلِّ ذی فنونٍ و غَلَبَ عَلیّ ذو فنٍ یعنی بر هر کس که بهصورت آماتوری همه علوم را میداند و از همۀ رشتهها یا رشتههای بسیاری مطلع بود غلبه پیدا کردم ولی اگر کسی در یک علم خاص متخصص بود بر من غلبه پیدا کرد.[2]
ظاهراً شیخ مهندس و معمار قابلی هم بوده چراکه تقسیم عادلانۀ آب زاینده رود را در جداولی فراهم آورد بهطوری که دعواهای بین روستاییان اطراف اصفهان بر سر آب زاینده رود از بین رفت. همچنین در طراحی صحن امام علی علیهالسلام در نجف ساعات روز و تعیین ظهر حقیقی و مسائل دیگر رعایت شده است.
از شیخ بهایی آثاری در زمینههای تفسیر قرآن، حدیث، علوم فقهی، ادعیه، نحو، ریاضیات بهجا مانده است.
تمایلات عرفانی شیخ بهایی
تمایلات صریح عرفانی او در آثارش و همچنین گزارشهای تاریخی که در آنها از ارتباط شیخ با صوفیه خبر داده است باعث شد که افرادی او را مورد مذمت قرار دهند و ایشان را صوفی بدانند. در عین حال عدهای بر این باورند که دیدگاه عرفانی او به هیچ وجه بهطور کامل منطبق بر فرقۀ صوفیه نبوده و او فردی زاهد، فقیه و متشرع به فقه اهلبیت بوده است و از آنجا که در آن زمان عرفان پاک و درست به نوعی با این جریانات گره خورده بود از این رو نمیتوان او را جز صوفیهای قرارداد که بسیار با مبانی دین فاصله داشته و هیچ ابایی از ترک اعمال شرعی نداشتند.[3]
نظر شیخ بهایی درباره اربعین
از جمله نظرات شیخ بهایی که مورد توجه محققان است، نظر او پیرامون مسئلۀ اربعین سالار شهیدان علیهالسلام است. او در یکی از کتابهای خود اینگونه مینویسد:
از نظر شیخ بهایی مشخص میشود که ایشان روز عاشورا را مبدأ گرفتهاند و دقیقاً چهل روز بعد از آن یعنی روز نوزدهم صفر را اربعین میدانستهاند
نوزدهم(ماه صفر) این روز، روز زیارت اربعین ابا عبدالله الحسین (ع) است و روایت شده است از امام صادق که وقت این زیارت وقت بالا آمدن روز و در این روز که چهل روز از شهادت او میگذشت جابر بن عبدالله انصاری به زیارت او مشرف شد و همان روز، روز وارد شدن حرم امام حسین به کربلا بود که از شام قصد داشتن به مدینه بروند- که بر ساکنینش درود و سلام باد-
از نظر شیخ بهایی مشخص میشود که ایشان روز عاشورا را مبدأ گرفتهاند و دقیقاً چهل روز بعد از آن یعنی روز نوزدهم صفر را اربعین میدانستهاند و البته ایشان تنها کسی هستند که نوزدهم صفر را روز اربعین دانستهاند به نظر میرسید اهمیت تعیین دقیق روز اربعین (یعنی اینکه روز نوزدهم ماه صفر است یا روز بیستم) در این است که زیارتِ امام حسین علیهالسلام در این روز در حدیثی از امام عسکری علیهالسلام به عنوان یکی از نشانههای مؤمن تلقی شده است.[4]
مطلب پایانی اینکه شیخ بهایی در زمره کسانی قرار میگیرد که معتقدند اسرای کربلا بعد از گذشت چهل روز از شهادت سیدالشهدا علیهالسلام به کربلا بازگشتند. این دیدگاه که به "اربعین اول" معروف است در بین بیشتر علمای شیعه مورد قبول و مشهور است.